چه کسی پاسخ من خواهد داد؟
شعری از حیدر سهیلی اصفهانی (صخره)
در تاریخ ۵ أمرداد ۱۳۹۵، شب عید، تروریستها انفجار مهیبی را در شهر قامشلی مرتکب شدند که کشتار بزرگی در پی داشت. از جملۀ قربانیان، پدر و مادر دو کودکی بودند که عکسشان را میبینید. برای خرید، از دو کودک خود فاصله گرفته بودند و همین، دو کودک را نجات داد تا در این دنیای وانفسا، در آغاز زندگی، بدون پدر و مادر، در آن جامعۀ قبیلهای که پدر سند موجودیت آدم است، به زندگی ادامه دهند. این عکس دل هر آزادهای را به درد آورد. خصوصا آن کودک که عمق فاجعه را درک کرده بود و دستانش را جوری تکان میداد که انگار از مردم میپرسید: “چه کسی پاسخ من خواهد داد؟” این شعر را هفتم أمرداد برای این دو کودک سرودم:
چه کسی پاسخ من خواهد داد؟
که منم کودک خُرد
این همه بارش طوفانی درد
نه تمنای من است
چه کسی پاسخ من خواهد داد؟
من همانم که به هنگام طلوع
چون به آغوش بلا خیز شما
بال زدم
کولهباری از عشق
خندهای از شادی
گریۀ بی تابی
از دمی دور شدنهای شما
به شما بخشیدم
چه کسی پاسخ من خواهد داد؟
نیزک خشم شما،
سقف رویای مرا سوخته است
مادرم ترکم کرد
نقش لالایی او
همچو خونابۀ خشکیده
بر آن در باقی است
و ستون خانه
با فرو ریختن پشت پدر
ریخته است
چه کسی پاسخ من خواهد داد؟
آسمان آبی نیست
دود خرناسۀ
آشوب شما
سیهش کرد و غمین
و ستاره باقی است
تا که سوسو بزند
به امیدی واهی
چه کسی پاسخ من خواهد داد؟
آه تقدیر بلا
معجزه کن !
و مرا
باز ببر
به همان جا
که از آن آمدهام!
که در این دشت بلا
نیست آزادهای از
جنس امید
که به فریاد کمک خواهی من
باج دهد!