چرا آمریکاییها و اسرائیلیها چشم در چشم ایران نمیاندازند؟
نبود پیمان امنیتی رسمی با ایالات متحده، اسرائیل را تشویق به قمار و خطر تشدید تنش میکند.
این مقاله در فارین پالیسی منتشر شده است و به روابط آمریکا و اسرائیل در برابر ایران و نیز در جریان بحران غزه میپردازد. با خواندن این مقاله میبینید که نویسندگان آمریکایی برای انتشار مقالاتشان چگونه دست بسته مینویسند و چقدر الفاظ خود را سنجیده ابراز میکنند. عملا خبری از آزادی بیان نیست، اما مثل ما هم سرکوب نمیکنند، فقط مقاله را منتشر نمیکنند. نوشتهای کاملا جانبدارانه و به دور از بیطرفی است، اما برای فهمیدن فضای حاکم بر مطبوعات آمریکا مقالۀ مناسبی است.
استیو- إی کوک، فارین پالیسی (دوم اگوست ۲۰۲۴- ۱۷ امرداد ۱۴۰۳)
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در اولین بیانیه خود پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اعلام کرد: «نیروهای دفاعی اسرائیل فوراً از تمام توان خود برای از بین بردن قابلیت های حماس استفاده خواهند کرد. ما آنها را نابود خواهیم کرد و به زور انتقام این روز سیاهی را که آنها از دولت اسرائیل و شهروندانش تحمیل کرده اند خواهیم گرفت.»
این بیانیهای بود که موجی از تفاسیر مختلف را دربارۀ فقدان امکانی برای نابودی حماس ایجاد کرد. نخست وزیر اسراییل و مشاورانش با هم اختلاف نظر دارند و در ۱۳ ژوئیه، زمانی ثابت کردند که اسرائیل به محمد دیف، فرمانده نظامی حماس که در اکتبر ۲۰۱۷ تحت پیگرد قرار گرفت، حمله کرد. به این منظور، هفت عملیات انجام شد و معاونش در خان یونس یعنی رفاعه سلامه هم هدف حمله قرار گرفت. (مقامهای اسرائیلی کشته شدن آنها را در این هفته تایید کردند.)
سپس اسرائیلیها ظاهراً نگاه خود را به سمت اسماعیل هنیه – رهبر دفتر سیاسی حماس مستقر در قطر – معطوف کردند که او را در روز چهارشنبه با بمبی کشت که در ساختمانی در تهران کار گذاشته شده بود. [سقم اطلاعات نیویورک تایمز در این باره که در این مقاله به آن استناد شده، بعدها ثابت و مشخص شد او با پرتاب راکتی به اتاقش کشته شد.] در فاصله بین قتل دو رهبر حماس، اسرائیلیها [با همکاری متحدانش در ناتو] بخشی از بندر حدیده را در یمن را که تحت کنترل حوثیها است، ویران کردند و فواد شکر، مشاور نظامی حسن نصرالله، رهبر حزبالله را نیز [در بیروت] ترور کردند. گزارشهای تایید نشدهای حاکی از آن است که چندی پس از مرگ هنیه، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سوریه ترور شده است.
همۀ این خشونتها در راستای آن که پایان بازی اسرائیل را با پیروزی گره بزند. دست کم این نظریهای اسرائیل است، گو آن که ترورهای گذشته رهبران حماس هم این سازمان را به زانو در نیاورده است و هر بار، فرماندهای جایگزین فرماندۀ دیگری می شود. با وجود این، نتانیاهو در کنفرانس مطبوعاتیاش پس از حمله به دیف و سلامه تاکید کرد که حماس در حال شکست و ضعیف شدن است.
این تأکیدی بر دیدگاه رسمی اسرائیل بود که بهترین راه برای تضمین امنیت کشور و بازگرداندن گروگان ها به خانه، شکست حماس در میدان جنگ است. نتانیاهو در این باره به صراحت گفته است و بارها و بارها در طول این ماههای طولانی جنگ – اخیراً در سخنرانی در جلسه مشترک کنگرۀ ایالات متحده – اعلام کرده است که اسرائیل از اهداف جنگیاش دست نخواهد کشید. رهبری اسرائیل بی توجه به سخنان کامالا هریس، معاون رئیس جمهور ایالات متحده، نامزد احتمالی دموکرات ریاست جمهوری دربارۀ پایان دادن به جنگ، می گوید: «ما هم میخواهیم جنگ پایان یابد، اما طبق شرایط و جدول زمانی خودمان، نه خودتان.»
به همین علت است که آتش بس هرگز قریب الوقوع نبوده است. در واقع، مذاکراتی که در این ماهها به طول انجامیده هم صرفا نیرنگی بیش نبوده است. اسرائیلیها قصد نداشتند از نبرد با رهبری حماس دستنخورده کنار بروند، و به نوبه خود، حماس تحت رهبری یحیی سنوار، رهبر حماس غزه [و اخیرا جانشین اسماعیل هنیه] معتقد است که با کشاندن اسرائیل به درگیری شدیدی در میدان جنگ امکان دستیابی به پیروزی هست و با این کار میتوان به اعتبار بین المللی اسرائیل لطمه زد. آمریکاییها هم یک طرف بازی هستند و تنها طرف این مذاکرات [سهگانهاند] که خواستار آتش بسند. البته برای قطریها، اهمیت نتیجۀ نهایی مذاکرات کمتر از نقششان در کسوتِ میانجیگری است و در نهایت، این خدمت را برای ایالات متحده میکنند و آن را در رقابتهای عرصۀ سیاستی میان کشورهای جنوبی خلیج فارس، برای خود پیروزی ارزندهای میدانند.
اما سوال اصلی این است که بعد چه اتفاقی میافتد؟ برغم بیانیۀ تهاجمی تلویزیونی نتانیاهو به اسرائیلیها در روز چهارشنبه مبنی بر این که هر کس اسرائیل را تهدید کند، بهای سنگینی خواهد پرداخت، حالا تخممرغ ها در سبد اوست. ارتش اسرائیل میتواند حماس را از بین ببرد، اما ممکن است وضعیت امنیتی اسرائیل را بهبود بخشد. داستان هشدار دهنده ترور قاسم سلیمانی – فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – است که در اوایل سال ۲۰۲۰ در حملۀ هواپیمای بدون سرنشین در نزدیکی فرودگاه بینالمللی بغداد کشته شد. [در میان غربیها] عدۀ کمی از درگذشتش ابراز تاسف میکنند و [معتقدند] تصفیۀ او، به طور قابل توجهی دامنه مخرب “محور مقاومت” ایران را کاهش داده است.
این امکان وجود دارد که ترورهای پرطمطراق اسرائیل و نمایش قدرت نظامیاش، دشمنانش را بترساند، اما نمیتوان به طور یقیین مطمئن بود. بنا بر گزارشها، سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل معتقد بود ایران در پاسخ به ترور دو افسر ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دمشق در ماه آوریل حمله نخواهد کرد. آنها اشتباه میکردند. مطمئناً قتل هنیه – در قلب تهران پس از تحلیف رئیس جمهور جدید ایران – خطرات را برای رهبران ایران افزایش میدهد، زیرا اگر نتوانند به طور قابل توجهی به اسرائیل پاسخ دهند، به شدت ضعیف به نظر میرسند.
در واقع به نظر نمیرسد راهی برای جلوگیری از تشدید تنش وجود داشته باشد. آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، بلافاصله قول داد انتقام مرگ هنیه را بگیرد و گمانهزنیهایی هم در این باره هست که قبلاً دستور حمله به اسرائیل صادر شده است. پاسخ تهران تقریباً به طور قطع باید سهمگین باشد، اما اگر انتقامجویی ایران جان اسرائیلیها را بگیرد یا به زیرساختها یا سایتهای نظامی حیاتی اسرائیل آسیب برساند، اسرائیل مجبور است به گونهای پاسخ دهد که بیش از خسارت وارده به آن به نظر برسد. به این ترتیب است که درگیریهای منطقهای که از قبل در جریان بوده تسریع و تشدید میشود.
اسرائیلیها- همان طور که نتانیاهو در واشنگتن گفت- استدلال میکنند که بهترین راه برای پایان دادن به جنگ این است که ایالات متحده و اسرائیل یکپارچه در برابر تهدیدات مشترک بایستند. این کف زدن مرتب است که واقعیات متفاوتی را می پوشاند. برغم همۀ صحبتها دربارۀ تعهدات آهنین و حمایت از اسرائیل، برای رهبران ایالات متحده و اسرائیل این مناقشه یکسان نیست. برای اسرائیلیها اهمیت وجودی دارد. در نتیجه، دولت اسرائیل حاضر است برای پایان دادن به جنگ در راستای منافع خود مخاطره کند (اگرچه بسیاری از اسرائیلیها با دولت مخالف هستند و از آتشبسی که گروگانها را به خانوادههایشان باز میگرداند، حمایت میکنند).
از سوی دیگر، مقامهای آمریکایی بر این باورند که نبرد تا پایان، بیش از آن که فایده داشته باشد، آسیب خواهد رساند، باعث تلفات غیرنظامی بیشتر، رادیکال کردن افراد بیشتری در منطقه و به خطر انداختن اهداف ایالات متحده از جمله یکپارچگی منطقهای خواهد شد. بنابراین آنها ترجیح میدهند راه حلهای دیپلماتیک با هدف کاهش تنش را دنبال کنند، حتی در شرایطی که تمام مشوقها برای طرفهای درگیر این است که دقیقاً برعکس عمل کنند.
ناهماهنگی بین تصورات تهدید دو کشور، تنش در روابط امنیتی ایالات متحده و اسرائیل را برجسته میکند (که به طور رسمی ایالات متحده را ملزم به دفاع از اسرائیل نمی کند): اسرائیلی ها حداکثر مانور را برای تعقیب اهداف نظامی خود می خواهند و تضمین می خواهند. که اگر سواره نظام به مشکل برسند می آیند. با توجه به آنچه که همه در مورد موشک های حزب الله و نیروهای موشکی ایران می دانند، اسرائیلی ها به خوبی ممکن است با مشکل مواجه شوند. این شامل قابلیتهای منحصربهفرد کشتیهای نیروی دریایی ایالات متحده در دریای مدیترانه میشود که سیستم دفاع هوایی به خوبی توسعهیافته اما تا حدی مناسب اسرائیل را تکمیل میکند.
این بدان معنا نیست که اسرائیلیها عمداً در تلاش هستند تا واشنگتن را به جنگ بکشانند، همان طور که برخی از مخالفان اسرائیل معتقدند. بلکه نشان دادن این است که چگونه ماهیت غیررسمی روابط امنیتی – که با سیاستهای بسیار احساسی پیرامون روابط ایالات متحده و اسرائیل در هم آمیخته است – اسرائیلیها را تشویق به قمار و خطر تشدید تنش میکند. نتانیاهو و مشاورانش میدانند که به دلایل سیاسی، تاریخی و اخلاقی، رئیسجمهور ایالات متحده مجبور است به کمک اسرائیل بیاید.
زمان تغییر فرا رسیده است. به جای قطع کمکها که بعید است، بهتر است اسرائیلیها را مهار کنیم. بهترین راه برای انجام این کار، یک پیمان امنیتی رسمی است. چنین توافقی به تفصیل تعهدات ایالات متحده را مشخص میکند و نشان میدهد در چه شرایطی اسرائیل میتواند انتظار داشته باشد که نیروهای آمریکایی به کمک بیایند.
اسرائیلیها دلایل زیادی برای مرگ رهبران حماس دارند و بیتردید از این که تعداد آنها در مقایسه با یک ماه پیش کمتر است، خوشحال هستند، اما ترور مخاطرهآمیز هنیه، احتمال افزایش تنشهای منطقهای را افزایش میدهد که میتواند ایالات متحده را وارد جنگ کند. این به نفع ایالات متحده است که به تضمین امنیت اسرائیل کمک کند – اما نه با هزینه خودش.