هنیه مرد، یعنی گروگانها هم مردند
حیدر سهیلی اصفهانی |پیوستهای ترجمههای عربی و انگلیسی پایین صفحه
موشکی وارد اتاق هنیه در تهران شد و خیلی آسان او را کشت… این سوغاتی بود که نتانیاهو با خودش از آمریکا آورد. در جریان این سفر، او دریافت که در آن جا، هیچ کس اهمیتی به کارهای او نمیدهد و او برای انجام هر کدام از امیالش، کاملا آزاد است.
حالا جناب نخست وزیر کذایی، چه میل دارند؟ در این مقاله توضیح خواهم داد:
او مردی بسیار سادهلوح و فاقد هرگونه پیچیدگی است. این صفات به آسانی از چهرهاش خوانده میشود. همچون نوجوانی بزرگسال است که اگر چیزی را خواست تن به آب و آتش میزند تا آن را به دست آورد. در پس آن چشمان دریده، چیزی پنهان نیست. موی سفید و عمر دراز، چیزی بر آن ذهنیت نوجوانانه نیافزوده است. رئیس مذاکره کنندگان فلسطینی را کشت. کسی که میتوانست گروگانها را در ازای تحقق خواستههایش آزاد کند. این یعنی «گور پدر گروگانها».
البته برای انجام این کار، شاخ غول نشکسته است و نیازی هم به کارهای اطلاعاتی خارقالعاده ندارد. هنیه، مرد میدان نبود، مرد سیاست بود و چنین شخصی بسیار رفت و آمد میکند. کاملا مشخص است که فردا کجاست و کی برمیگردد. رئیس مذاکرهکنندگان حماس است و موبایلی هم در دست دارد. وقتی با آن گفتگو میکند، همیشه عدهای از دشمنانش روی خطند و او را زیر نظر دارند و سخنانش را میشنوند. به همین جهت، همیشه سخنانش را سنجیده میگفت تا دشمن چیزی از رازهایش نفهمد.
چرا نتانیاهو چنین کسی را باید بکشد؟
خیلی ساده، او باید بمیرد تا آتش خشم حماسیها شعلهور شود و این آتش را روی سر گروگانها بریزند. ساده بگویم: نخست وزیر اسرائیل مایل است که گروگانها بمیرند تا از آنها به سان پیراهن عثمان بهرهبرادری ناروا کند و بر آن اساس، بر آتش جنگ بدمد و آن را گسترش دهد. چون در صورت برقراری آتش بس و صلح، راهی در برابرش نخواهد ماند، جز آن که از قدرت چشمپوشی کند و سرنوشتش را به دست دادگاهها بسپارد.
ازهمان روز اولی که دنیا شاهد یورش هفتم اکتبر شد، نتانیاهو برای آزادی گروگانها هیچ علاقهای نشان نمیداد. جوری به این پرونده نگاه میکرد که گویی اتفاقی نیافتاده و این اشخاص اکنون مردهاند و اجسادشان هم فقط به درد تبلیغات میخورد. این را من نمیگویم، بلکه این سخن را از بسیاری شنیدهام که به هر سبب، به این حوزه علاقه دارند و آن را پیگیری میکنند؛ از خود جنبش حماس گرفته تا خانوادههای گروگانها و کسان دیگری در محافل سیاسی و مطبوعاتی در خود اسرائیل.
اسماعیل هنیه، بدون هیچ ترس و اضطرابی میخوابید و به احتمال ترور خود بیتوجه بود. چون میدانست که پروندۀ گروگانها را زیر بغل دارد و هم او و هم ما و هم کل جهانیان اصلا تصور نمیکردند که نتانیاهو دستور تصفیۀ شیخ شهید را صادر کند.
خیلی واضح، با تاکید میگویم که نتانیاهو نیاز مبرمی به جنگی ویرانگر دارد که همۀ منطقه را در آتش خود بسوزاند و مطمئن است که از این جنگ پیروزمندانه بیرون خواهد رفت؛ لبنان را اشغال خواهد کرد، ایران به دست و پا خواهد افتاد و از او طلب بخشش خواهد کرد و دولتهای عرب، دور او خواهند رقصید و به او شادباش خواهند گفت و از او مصرانه خواهند خواست که مرحمت کرده، با آنها رابطه برقرار کند. این قبیل تخیلات در سر اوست… همچون کودکی که هر آن چه تخیل میکند، میپذیرد.
امروزه، نتانیاهو همچون سگ هاری است که صاحبش قلادهاش را گشوده تا هر کس را که راهش را ببندد تکه و پاره کند و راهی پیش روی ملتهای منطقه نیست، مگر آن که پوزهاش را به خاک بمالند. وگرنه امروز ضد ما و فردا ضد دیگران… خلاص!