اسلاید بار اصلیتحلیل‌هاتحلیل‌های ورزشی

کنفدراسیون فوتبال آسیا درست می‌گوید: ما آماتوریم!

 پیام کنفدراسیون فوتبال آسیا دربارۀ پرسپولیس و استقلال، دربارۀ سراسر نظام ادارۀ کشور صادق است.

حیدر سهیلی اصفهانی

 قطعا کنفدراسیون آسیا دو تیم استقلال و پرسپولیس را می‌شناسد؛ این دو تیم در زمین بازی، از سطح فنی و حرفه‌ای  بسیار بالایی برخوردارند. هر بازیکنی در ایران آرزو می‌کند که راهی این دو تیم شود و همین به بلایی برای تیم‌های دیگر تبدیل شده است. همیشه باید نگران اَرنج نهایی تیم خود باشی تا بازیکنانت به سوی این دو تیم شادمانه پرواز نکنند، اما چه چیزی در این دو تیم غیر حرفه‌ای است؟ نظامی که آن‌ها را اداره می‌کند.

از خیلی وقت پیش، فکری به سرم زده است تا فرهنگ اصطلاحات سیاسی پس از انقلاب را جمع‌آوری کنم. یکی از این اصطلاحات، عبارت «حاج آقا»ست. حاج آقا، نماد مدیری ارزشی است که مهمترین مشخصه‌اش تدّین اوست. درجۀ تخصصش هرچند حائز اهمیت «زبانی» است، اما اولویت و تقدم، با تدین و پایبندی او به فرائض و ظاهر مذهبی و حتی مبالغه در آن است. گرچه در آغاز انقلاب، میزان پایبندی بیشتر بود، به تدریج، این تدین هم تحت الشعاع مصلحت اندیشی‌ها و زد و بندی جناحی و سیاسی قرار گرفت، اما هیچ گاه، تحت‌الشعاع تخصص قرار نگرفت. همیشه تخصص در حد «زبانی» باقی ماند.

چشم‌ها را ببندیم و با انگشتانمان بشماریم که چند نفر از این گونه «حاج‌ آقا‌»ها به پرسپولیس و استقلال پا گذاشتند؟ یکی از آن‌ها، جالب‌تر از همه بود که به اعتراف خودش، فرق میان توپ فوتبال و «خربزه» را نمی‌دانست، اما ناگهان، سخنش را اصلاح کرد و توضیح داد که در کودکی جلوی در خانه، فوتبال بازی می‌کرد! واقعا رزومۀ بسیار خوبی برای ادارۀ «پرسپولیس بزرگ» است.

هواداران هم آموخته بودند که با این وضعیت همراهی کنند و گاهی هم تا آن جا پیش بروند که «به احترام سردار» خبردار بایستند. کادر تیم هم از نفوذ «حاج آقا»ها بدشان نمی‌آمد. گیریم یک مربی استقلالی با پرسپولیسی کارکشته را به ریاست تیم می‌گذاشتند، در هنگامه‌های بی‌پولی، چه خاکی باید سرشان می‌ریختند؟ آن هم در این گرانی تصاعدی قیمت خاک..!

البته این «حاج‌آقا»ها، فوایدی هم داشتند. راه‌های میان‌بر رسیدن به امکانات مالی و بسیج امکانات دولتی و نظام و حتی راه‌های میان‌بر دور زدن قوانین را به خوبی بلد بودند و با یک تلفن، خیلی راه‌ها را هموار می‌کردند، اما همین کارها هم فقط تعداد شاخص‌های غیر حرفه‌ای بودن این دو تیم را افزایش می‌دادند. با یک تماس تلفنی، فلان بازیکن تعیین کنندۀ تیمی را روی نیمکت یکی از دو تیم محبوب نشاندن و هم زمان با افزایش بدهی‌های باشگاه، تیم مقابل را به خاک سیاه نشاندن، فکر نمی‌کنم جزو استانداردهای حرفه‌ای بودن یک باشگاه باشد.

وقتی هم که پول نبود، امکان مهار بازیکن ایرانی، به زور و ضرب شعارهای توخالی یا تاحدی تو پر «عشق به هواداران تیم» و یا تهدیدهای مؤدبانه دربارۀ آیندۀ فوتبالی بازیکن طلبکار وجود داشت؛ اما بازیکن خارجی را که هنوز اسم تیمش را هم نمی‌توانست تلفظ کند، با چه زور و ضربی می‌خواستند کنترل کنند؟ این شد که عده‌ای از بازیکنان و مربیانِ خانه‌نشین شده، به عشق تلکه کردن این دو تیم نامدار راهی ایران شدند. تحریم هم یاورشان بوده و هست!

هر چه حلقۀ تحریم تنگ‌تر شد، زور «حاج آقا» هم کمتر شد و هرچند، برای لغو مجوز حرفه‌ای بودن یک باشگاه، بدهی‌هایش کافی نیست، اما مثل ناقوس کلیسا هر بار به کنفدراسیون آسیا یادآوری می‌کرد و می‌کند که این باشگاه مشکلات عدیده دارد و فهمیدن مشکلات عدیدۀ پرسپولیس و استقلال کار دشواری نیست.

در پاسخ من، مسئولان می‌توانند گردن فراز کنند که پس سپاهان و فولاد چه طور!؟ این‌ها هم غیر حرفه‌ای هستند؟ باید خیلی واضح گفت: اتفاقا همین که مجوز حرفه‌ای این دو باشگاه لغو نشد، نشان از آن دارد که کنفدراسیون فوتبال آسیا با شما پدرکشتگی ندارد. طبیعی است که دو کارخانۀ تولید فولاد، هنگام استخدام کارمندانی در سطوح مختلف برای بخش ورزشی خود، مجبورند که مجموعه‌ای از استانداردها و موازین اولیه را رعایت کنند؛ مدرک دانشگاهی بخواهند، رزومه بخواهند و … این است که می‌بینید سرپرستان باشگاه سپاهان یا فولاد، اقلا فرق میان توپ فوتبال و خربزه را می‌فهمند، کنیۀ آن‌ها هم «حاج آقا» نیست.

رعایتِ همین استانداردها کافی است تا مجوز حرفه‌ای در قارۀ کهن صادر شود، چون سطح فوتبال آسیا، به مراتب از سطح فوتبال اروپا و آمریکای جنوبی پایین‌تر است و اگر کنفدراسیون آسیا بخواهد مته به خشخاش بگذارد، بی‌شک به دورانی بازخواهد گشت که تعداد انگشت‌شماری تیم در لیگ باشگاه‌هایش رقابت می‌کردند تا به قهرمانی باشگاه‌های آسیا برسند.

کافی است رانت دولتی دو تیم پرسپولیس و استقلال باطل شود و ادارۀ آن‌ها به دو شرکت یا کارخانه یا نهاد مهم سپرده شود، مدیران و کارمندانِ لایقی، در سطوح مختلف، برایشان استخدام شوند، دست واسطه‌ها و دلال‌ها کوتاه شود و یک نظام اداری منضبط برایشان چیده شود تا مجوز حرفه‌ای این دو باشگاه برای ابدالدهر صادر شود.

کافی است به دور و برمان نگاهی بیندازیم، در سطح انبوهی، استقلال و پرسپولیس می‌بینیم. از مجموعۀ صنعتی بزرگ هفت تپه و دوچرخه‌سازی قوچان گرفته تا نهادها و سازمان‌ها و غیره و غیره… این وضع، یعنی استیلای آماتوریسم بر همۀ دار و ندارمان، مختص پرسپولیس و استقلال نیست. همان طور که در این دو تیم، یا در میان هواداران و وابستگان و پیشکسوتانشان، مدیران لایق بی‌شمار است، در بدنۀ همۀ نهادهای کشور، در میان کارمندان و کارکنانشان، این استعدادهای درخشان دیده می‌شوند و می‌توان گفت انبوهند، اما به شرطی که آماتورها با آن چهره و اداهای موجه، از سامانۀ اداری مملکت دور افکنده شوند.

روزی روزگاری در چین هم همین وضع حاکم بود. مدیران نالایق، در کافه‌های مؤسسات و نهادهای خود می‌نشستند و سیگار دود می‌کردند و دربارۀ تسلسل صحیح مراحل رسیدن به کمونیسم مترقی یقه می دریدند. یک روز مائو زدونگ، رهبر فقید چین، کامیون‌هایی را به این نهادها فرستاد و همۀ این آماتورهای «افۀ حرفه‌ای بلد» را بار زد و به روستاها برد و تحویل کشاورزان داد و از آن‌ها خواست تا می‌توانند از آن‌ها کار بکشند تا زحمت زندگی دشوار فرزندان ملت را درک کنند. این نخستین گام، در شکل‌گیری چین نوین و دومین اقتصاد بزرگ جهان بود.