اگر حملهای انجام شده، صرفا حملهای تبلیغاتی بود
حیدر سهیلی اصفهانی
در حال انجام کاری بودم که تا بعد از چهار صبح ادامه یافت، ناگهان احساس کردم صداهایی از طرف سقف میشنوم، فکر کردم دزد آمده، چون صداها همه از طرف بالا بود. وقتی به حیاط رفتم، آخرین صدا که سومی یا چهارمی بود، به من گوشزد کرد که نتانیاهو حمله کرده است.
چون فرزند دوران هشت سالۀ جنگم، با انواع صداهای انفجار آشنا هستم. یادم میآید که در دوران کودکی سرگرم خوردن غذا بودم که با شنیدن صدای انفجار بمب در داخل شهر اصفهان که فاصلۀ زیادی با منزل ما داشت، از ترس، لقمۀ نجویده را قورت دادم. صدایی که پگاه جمعه شنیدم، در حد ترقه پراکنیهای چهارشنبه سوری بود، نه انفجاری که من «جنگزده» بتوانم بگویم صدای انفجاری شنیدم. چون نه تنها زمین نلرزید که حتی شیشهها هم نلرزیدند.
صبح وقتی از خواب بیدار شدم، گفتند چند پهپاد به پایگاه هشتم شکاری نزدیک شدهاند و هدف قرار گرفتهاند. فیلمها را هم دیدم.
دو، سه روز قبل، وقتی شخصی از من پرسید فکر میکنی نتانیاهو چه کار میکند، گفتم: “خیال میکنی یک شو من چه کار میکند؟”
واقعا همین اتفاق افتاد. تا وقتی ما این مرد را سیاستمدار میدانیم، وضع ما همین است، او فقط شومن است، نه بیشتر.
آتشبازی ایران بر فراز اسرائیل، به رغم هزینههای واقعیاش که لازمۀ ورود به این گونه بازیهاست، از نظر حیثیت بینالمللی، وضعیت ایران را در این معادله بهبود بخشید. کاربران عرب، زهی و به به گفتند و به دولتهایشان گوشزد کردند که “از اینها میخوایم که ایران داره!”
این احساس قدرتمند بودن، برای نظام فقط همین قدر ارزش داشت که کلی تبلیغات راه بیندازد و بار دیگر، به شکل پاورچین «ونهای بیحجاب ستیز» را به خیابانها بازگرداند و بودجۀ مربوطه را دوباره احیا کند. به هر حال، عدهای بیکار شدهاند و بودجۀ مربوطه ممکن است بپرد.
گرانی بیداد میکند.
در طرف مقابل، نتانیاهو هم، بندۀ خدا در بد وضعی گیر کرده بود. مثل یک احمق تمام عیار جنگی را در غزه شروع کرد و در عین حال، مثل یک ابله به معنی واقعی کلمه، به ضرباتش در سوریه ادامه میداد. از سیاستهایی که این مدت در پیش گرفته است، میتوان فهمید که از کدام نوع فیلمهای هالیووی بیشتر خوشش میآید. این اواخر که به نظر میرسد «بیبی جان» به سینمای بالیوود هم عنایات ویژه دارند.
جالب است که جایی خواندم هیتلر هم از فیلمهای وسترن خوشش میآمد و تا پاسی از شب آپارات را روشن میکردند تا آخرین فیلمهای وسترن آمریکایی را ببیند.
حالا فکرش را بکنید که این شومن برخلاف تخیلات «سوپرمنیاش» ناگهان در برابر «جنگ ستارگان» ایران قرار گیرد و از نظر تبلیغاتی، از حیثیت گنده لاتیاش کم شود، چه میکند؟ قاعدتا او دوست میداشت که با بمب اتمی، یک آتش بازی درست و حسابی راه بیندازد، اما هم او و حالا دیگر، هم ما میدانیم که بمبهای اتمی موسوم به اسرائیلی «صاحاب» دارد و حتی کلید ورودی پایگاهش دست امین واشنگتن است.
طفلک، دلش میخواست که اف ۳۵ های اهدایی آمریکا را بفرستد اصفهان و کل میراث صفوی را با خاک یکسان کند. میتوانم تصور کنم چه حس خاک بر سری به او دست داد، وقتی فهمید بعد از لات بازی بچگانهاش در کنسولگری ایران، در دمشق، حالا دیگر حتی این وسیله را هم از او گرفتهاند و روی طاقچه گذاشتهاند و به او گفتهاند: “جیزه!”
باور کنید احساس میکنم که این چند روزه، به پای صد نفر افتاده تا همین عملیات در حد «آتاری» را انجام دهد تا کمی از فشار تبلیغات ضد خود بکاهد و برود سر همان ماموریتی که برای خود ساخته است: “غزه!”
از لحن طنز من تعجب کردید؟ هر چه کردم نتوانستم تحلیل جدی بنویسم. قلم من حاضر نبود چنین نکبتی را به خود بقبولاند که حرکات این کودک بزرگسال را با الفاظ محترمانه، در زر ورق «استراتژی و تاکتیک» بپیچد و به خورد خوانندۀ بیچاره بدهد.
باور کنید برای تحلیل این وضع باید از لحن الواط استفاده میکردم و کل مطلبم را +۱۸ مینوشتم. امثال نتانیاهو دنیا را به «چیز مسخرهای» تبدیل کردهاند. نمیدانم کدام نامردی این شومن دلقک را به نخست وزیری رسانده است.
خدا از او نگذرد!