بازار گرمی پمپئو، سالبه به انتفای موضوع است
حیدر سهیلی اصفهانی
شمارش معکوس برای پایانِ تحریمهای تسلیحاتی ایران به صدا درآمده است و به همین جهت، وزیرامور خارجۀ آمریکا با تهیۀ طرحی یا در دست گرفتن سفارش دیگران، قصد دارد با استناد به عضویت قبلی در برجام و یا امضای آمریکایی بر قطعنامۀ ۲۲۳۱، از پایان یافتن تحریمهای تسلیحاتی ایران در روز یکشنبه، ۲۷ مهر ۱۳۹۹ جلوگیری کند. آیا واقعا چنین قصدی دارد؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا این هدف واقعی اوست؟
اهمیت پایان تحریمهای تسلیحاتی ایران
بنا به دو علت مشخص، تحریم تسلیحاتی ایران، کاملا دکوری و بیارزش است. نخست آن که تحریم تسلیحاتی ایران، قدیمیترین تحریم کشور ماست و ریشۀ آن به چند ماه پس از انقلاب بهمن ۵۷ باز میگردد. تاثیر تحریم سنگین تسلیحاتی در نبرد با رژیم بعثی عراق، بدون هیچ گونه تعارفی تعیین کننده بود. به تعبیر ساده، اگر تحریم نبود، بعثیها خیلی زودتر، جنگ را واگذار میکردند و در نهایت هم، به سبب این تحریم، ایران به مذاکره با رژیم متجاوز تن داد و متجاوزان از مجازات گریختند.
هنگام امضای برجام و تصویب قطعنامۀ ۲۲۳۱ شورای امنیت، تاکید بر پایان تحریم تسلیحاتی ایران در آن دو سند، لبخند بر لبان کارشناسان مینشاند. فروش تسلیحات آمریکایی حتی با متحدانی مثل عربستان سعودی، اغلب با هزار دنگ و فنگ همراه است و گاهی، حذف آپشنهای جنگافزارهای آمریکاییِ ارسالی به متحدانی مانند پاکستان، در از کار افتادن آنها نقش به سزایی دارد (سرنگونی پی در پی جنگندههای اف ۱۶ پاکستان و اعتراض اسلام آباد به آمریکا).
دهن کجی دولت ترامپ به اصل معاهدۀ برجام و تاثیر تعیین کنندۀ آن بر توقف روند داد و ستد میان ایران و اروپا، آن هم در موارد انساندوستانهای مانند دارو، نشان میدهد که درخواست ایران برای خرید جنگافزار از اروپا، شوخی بامزهای است که میتواند ساعتها، سیاستمداران اروپایی را بخنداند.
این شاخصها، به ما نشان میدهد که پایان تحریمهای تسلیحاتی ایران، حتی در ماه عسل روابط با اروپا و آمریکا هم ارزش چندانی ندارد، چه برسد به امروزه روزی که اروپاییها، حتی داروی بیماران خاص را هم قطع کردهاند و برای ازسرگیری صادرات آن منتظر اجازۀ آمریکا نشستهاند و آمریکاییها نیز، تحت امر اسرائیل خبردار ایستادهاند.
آیا فایدهای هم دارد؟
بله، فایده که دارد، اما فایدۀ نهایی آن، برداشتن لحاف از روی داد و ستد نظامی گستردۀ ایران و روسیه و چین است. مانند روابط پسرکی با دخترک همسایه که پس از عقد، مشروعیتی مییابد و زبان بدخواهان را میبندد.
ایرانیها، هیچ وقت، برخورد ناجوانمردانۀ غرب را در جنگ تحمیلی بعثیها ضد کشورشان فراموش نکردهاند و به همین سبب، راهبرد نظامی خود را بر اساس تجربیات به جا مانده از آن دوران بنا کردهاند:
نخست، اولویت اصلی، تولید جنگافزار در داخل است. به همین سبب، ایران شاید تنها کشور خاورمیانه است که بخش اعظم جنگافزارهای خود را به دست خود تولید میکند (منظورم مونتاژ تحت لایسنس ناتو نیست) و بخش اعظم نیازمندیهای وارداتیش، قطعات و لوازمی است که در فرایند تولید به آنها نیاز پیدا میکند. اقلامی که اروپا و آمریکا، امکان ندارد با صدورشان به ایران موافقت کنند، حتی در اوج روابط دوستانه و عاشقانه!
دوم، نیازهای راهبردی: به این معنی که ایران، تنها ممکن است با واردات راهبردی موافقت کند: یعنی جنگافزارهایی از نوع خاص و مشخص و با تعیین آپشنهای موردنیاز. بخش اعظم فروش تسلیحاتی غرب، نیازهای ایران را تامین نمیکند. به تعبیر ساده، امکان ندارد: غرب با تقاضاهای تسلیحاتی ایران موافقت کند.
سوم، سامانۀ نظامی و تسلیحاتی ایران، مدتهاست که به ترکیب ایرانی- روسی خاصی رسیده است که اگر جنبههایی از آن غربی است، اکنون، کارشناسان ایرانی، آن را بخشهای ایرانی میدانند، چون اغلب بر اساس مهندسی معکوس، بومی سازی شده است. بر این اساس، ایرانیها، خریدهای تسلیحاتی خود را از روسیه و سپس، در صورت اطمینان از کیفیت، از چین تامین میکنند. آن دو کشور هم در مواردی، با مهندسی معکوس تجهیزات ارسالی و تولید مجدد در ایران مخالفتی ندارند.
اهمیت پایان یافتنِ تحریم تسلیحاتی ایران صرفا این است که این دو کشور، دیگر مجبور نیستند دادههای مربوط به فروش تسلیحاتی خود را به ایران پنهان کنند. اکنون وانمود میکنند که از فروش اقلام تسلیحاتی به ایران، به سبب منع قطعنامۀ ۲۲۳۱ خودداری میکردند و حالا دیگر، خدا را شکر منعی نیست و میتوانند صادرات خود را آزادنه به انجام مطلوب برسانند. ما هم که باور کردیم. پس دیگر، مشکلی نیست!
پمپئو قصد دارد چه کار کند؟
فکر نمیکنم که خودش هم در تحلیل نهایی متوجه شده باشد، چون طراح اولیه هم برای اجرای این سفارش عجیب، مجبور شده است ملقمۀ عجیب و غریبی را سر هم بندی و تحویل وزیر امور خارجۀ آمریکا کند و حالا هم این وزیر نگون بخت که وظایف برایان هوک را هم بر دوشش انداختهاند، اغب خودش هم نمیفهمد چه میخواهد بگوید.
اما از میان رطب و یابسی که تاکنون بیرون داده است، چنین بر میآید: «بر پایۀ این تفسیر که آمریکا برغم خروج از برجام، هنوز امضاکنندۀ قطعنامۀ ۲۲۳۱ شورای امنیت است، پس میتواند با استناد به کلی آسمان و ریسمانهای خودبافته، از تحریم تسلیحاتی ایران جلوگیری کند.»
سیل پرسشها هم از پاسخهای بامزه و عقیم محروم نبوده است:
- چگونه میخواهید به تصویب شورای امنیت برسانید؟ (در جایگاه امضا کنندۀ قطعنامه میتوانیم و قطعنامه، ربطی به خروج ما از برجام ندارد.)
- چگونه میخواهید از وتوی آن به دست نمایندگان روسیه و چین جلوگیری کنید؟ ( بر اساس میکانیسم ماشه..!)
- میکانیسم ماشه چه ربطی به این موضوع دارد؟ (ربط دارد..!)
- مگر تا همین حالا، توانستهاید از فروش تسلیحات روسی به ایران جلوگیری کنید که حالا میخواهید از پایان تحریم جلوگیری کنید؟ …بی پاسخ..!
- اصلا چرا میخواهید این کار بکنید؟ مگر شما در هر صورت، به ایران جنگ افزار خواهید فروخت یا با فروش آن به دست شرکای اروپایی موافقت خواهید کرد؟ …بیپاسخ..!
چرا دولت آمریکا میخواهد این کار بکند؟
پاسخ ساده است:
این اقدام آن چنان سطحی و بیفایده و خام است که کارشناس واقعی باور نمیکند چنین تصمیمی در داخل دولت آمریکا و بر اساس منافع این کشور اتخاذ شده است. مانند موارد قبلی در دولت ترامپ، این درخواست هم متعلق به دولت اسرائیل و مشخصا بنیامین نتانیاهو است.
آیا پمپئو دشمن ایران است؟
این طفلک، حتی نمیداند دوستی و دشمنی یعنی چه! این شغل را فقط به این سبب به او دادهاند که برای خودش، اصولا چیزی به نام شخصیت نمیشناسد. درست مثل یک پادو، فقط میتواند بگوید: «چشم!» و دوان دوان، در پی خواستۀ اربابش بدود. چو میداند حفظ این مقام که برای کوتولهای در حد او، چیزی در حد مقام الوهیت است، به یک تلفن برون مرزی از بیتالمقدس بند است.
در سادهلوحی او، همین بس که در سکوت مطلقِ حاکم بر رجزخوانان قبلی اعم از نتانیاهو، برایان هوک و حتی شخص دونالد ترامپ، مایکی هنوز رجز میخواند و خط و نشان میکشد و بر خلاف آنها، حتی برای سرنوشت خود که اکنون به وضوح به دست باد خزان سپرده شده، اهمیتی قائل نیست.
او رجز میخواند، چون به او گفتهاند رجز بخواند و جور دیگران را هم بر دوش بکشد. دربارۀ بعضی موضوعات، از جمله تحریم تسلیحاتی ایران، حتی معنی این رجزها را هم نمیداند. تنها چیزی که خوابش را آشفته میکند، از دست دادن مقام وزارت امور خارجۀ آمریکاست. همین! لذا برای حفظ آن، خود را این طور به لجن میکشد.
حالا کمکم، او در باتلاق تقاضاهای بچگانه فرو میرود. بدون آن که بداند چه کار میکند، از پسوند عربی برای خلیج فارس استفاده میکند که یک بازی بچگانۀ فیسبوکی بسیار قدیمی است. با این کارش، خود را با انبوه مردم ایران از اقشار و طیفهای مختلف که تعدادی از آنها حتی مخالف نظام ایران هستند، درگیر کرده است و به علاوه، با ورود به موضوع تحریمهای ایران، آن هم به این شکل، حتی شعور خود را به چالش جدی میکشد.
هدف غائی نتانیاهو چیست؟
این روزها نتانیاهو، خیلی جدی، به هزینههای سنگینِ دشمنی با مردم ایران فکر میکند. او زمانی دشمن نظام ایران بود و امیدوار بود که با سرنگونی نظام، خود را به کورش نجاتبخشی یهودی تبدیل کند که این بار، برخلاف روند قبلی، ملت ایران را از اسارت نظام نجات میدهد. عدهای از مخالفان هم امیدوار بودند که با نقشآفرینی در این بازی، بخشی از این نجات بخشی را همراه با مزایای مالی کنونی به نیش بکشند.
هزینۀ کل این بازی را هم عربستان سعودی میپرداخت. اما اکنون، نتایج مضحک بحران یمن، فاجعۀ نفت، بحران کرونا و کسری بودجۀ سنگین، علامت سئوال بزرگی روی سر حاکمان ریاض نشانده است که این بازی را تا کجا میتوانند ادامه بدهند. غیر از این که بذل و بخششهای گذشته را متوقف کردهاند، این خاندان پیشبینی ناپذیر، هر آن ممکن است سر توبره را به کلی ببندند و کل نانخوران سفره را بیمواجب رها کنند.
پس از گذشت سالها، بنیامین نتانیاهو برای رسیدن به نخست وزیری، وارد جنگ تن به تنی شد که تا لحظات آخر نتایجش را نمیدانست. سرانجام هم برای جلب حمایت، بهر تشکیل کابینه، راهی نیافت جز آن که دست به دامن شخص رقیب خود شود. موافقت رقیب هم علتی نداشت جز آن که از درون خانه، ستونها را بر سر بیبی نتانی خراب کند. ماه عسلی که از همکنون، بوی زهر از عسل آن بر میخیزد.
نتانیاهو نیاز دارد که اسرائیل را مرهون و شرمندۀ پیروزیهای خود کند.
از سویی، جلوی پایان تحریم تسلیحاتی ایران را آن هم در شورای امنیت بگیرد. نه این که نداند ممکن نیست! بلکه همین که آمریکا، در صحن شورای امنیت، خود را در راه خواستۀ نتانیاهو به گند بکشد، برایش کافی است. از سوی دیگر هم، قول افزودن بخشی از زمینهای کرانۀ باختری را به خاک اسرائیل از آمریکا گرفته است. عاقلان قوم در اسرائیل خوب میدانند، هزینۀ این عربدهکشی و پیاله بر زمین کوبیدن بسیار سنگین است، اما همیشه اکثریت ابلهی هستند که از این حرکات توخالی خوششان بیاید و او همواره، نخست وزیر عوام بیسواد ظاهربین بوده است.
خواستۀ عجیبی در انتهای دل نتانیاهوست.
او میخواهد برای همیشه، روابط ایران و آمریکا، از کریدورهای سیاسی اسرائیل عبور کند. اگر قرار باشد روزگاری روابط این دو کشور، رو به بهبودی بگذارد، باید این اتفاق به دست سیاستمداران اسرائیلی روی دهد و با چشمانداز پایان ناپذیری که او برای نخست وزیری تقریبا مادام العمرش در نظر گرفته، تصوری بسیار شیرین در آن ذهن خودشیفتهاش شکل گرفته است: سیاستمداران ایرانی، در برابرش زانو زدهاند و خواهش میکنند که برای بهبود روابط با آمریکا به آنها لطف کند و او، دست زیر چانه گذاشته و فکورانه به آنها پاسخ میدهد: «اجازه دهید در این باره فکر کنم. بعدا نتیجهاش را به شما ابلاغ خواهم کرد!»
اکنون، این رویای شیرین تا اندازۀ زیادی اشفته شده است. او خود را منفور دهها میلیون ایرانی از اقشار و افکار و مواضع مختلف کرده است. حتی گاهی، توهم احتمال سوءقصد به جانش هم وجودش را در بر میگیرد. احساس میکند در این بازی زیادی هزینه میدهد، اما هنوز برای ادامۀ قدرت، نیاز به پروندۀ ایران دارد. مایک پمپئو، سپر بلای این بازی شده است. نتانیاهو، پشت وزیر امور خارجۀ آمریکا پنهان شده است تا از این پس، مردم ایران، بیش از آن که بیبیناتانی را ببینند، پیکر گرد پمپئو را مشاهده کنند و هزینه به گردن او بیفتد.