جمال رویت ای حافظ به سان ماه و اختر شد!
در اواخر سال ۱۳۹۵ خورشیدی، ناگهان در شبکۀ بی بی سی اعلام شد، غزل شناخته شده ای که تصور می شد از آن شاعر دیگری است، با دقتی موشکافانه، از آن حافظ شیرازی تشخیص داده شد. این خبر، برای بسیاری جنبۀ احساسی نیرومندی داشت و خود مرا به گریه انداخت. در همان حال، شعری در ستایش از این بزرگ فرزانۀ دنیای شعر و ادبیات فارسی سرودم که در این جا تقدیم می کنم.
حیدر سهیلی اصفهانی (صخره)
جمال رویت ای حافظ، بسان ماه و اختر شد ” بحمدالله که بازم دیدن رویت میسر شد”
تو نرد عشق میبازی و ما هم نرد اشعارت در این دریای شورانگیز، عشق و شعر همسر شد
فدای گردش خامه، در آن دستان دُردانه و با آن گردش مستانه، تاج شعر بر سر شد
چنان مستی تو ای حافظ، از آن کهنه می شیراز که از اشعار تو شیراز با عالم برابر شد
” به شعر شاعر شیراز، میچرخند و میرقصند” و در چین و ختن، شعر لسان الغیب از بر شد
تو گفتی که “سبکبالان، کجا دانند، حال ما” کجا دانی ز حال ما، ز شعرت دیدگان تر شد
سهیلی شعر حافظ، همچو رویایی شبانگاهی است از این رویا، زبان شعر، زبان عشق برتر شد
به شعر حافظ ار گویی سخن، دُر سفته ای بیشک سخن با شعر او، ورزیده شد، گفتار آخر شد