اسلاید بار اصلیخانهنوشته‌های سیاسی مننوشته‌های من

معاملۀ قرن، جدیتی نسبی که به کمدی انجامید

حیدر سهیلی اصفهانی

 اگر به ده‌ها سال، دوران تنش میان تازیان و اسرائیل نگاهی بیندازیم، ده‌ها طرح آتش بس و صلح خواهیم دید که همگی قرار بود زمینه‌ساز آرامشی پایدار در برخوردهای میان دو طرف باشد.

 طرح صلح فهد که در اواسطِ دهۀ ۱۹۸۰ میلادی پیشنهاد شد، سرانجام، به نشست‌های بسیار جدی مادرید و اوسلو و به هم پیوستن معاهده‌های به ظاهر تمام کننده‌ای میان فلسطینی‌ها و اردنی‌ها از یک سو و اسرائیل از سوی دیگر منجر شد. در آن زمان، سعودی بودن این طرح و میانجی‌گری ظاهرا بی‌طرفانۀ آمریکا، امری بدیهی بود و اگر کسی می‌گفت که این طرح به جایی نخواهد رسید، به او به چشم شخصی متعصب می‌نگریستند. یادم می‌آید که در آن زمان، پس از برگزاری نشست کمپ دیوید دو، تقریبا برای همه مسجل شده بود که تنش میان تازیان و اسرائیل در حال پیوستن به تاریخ است و هنگامی که پس از جلسۀ گروه تحقیق و تفسیر خبر گفتم: این طرح به جایی نخواهد رسید، چون زیربنای صلح هموار و آماده نیست، نگاهی که به من انداخته‌ شد، توام با حیرت و ناباوری بود.

 اما اگر چه شلیک گلوله‌هایی که جان اسحاق رابین را از کالبدش بیرون کشید، در اصل تن فرتوت و بی‌جان فرایند صلح خاورمیانه را از هم گسست، اما خوش بینی اولیه برای خیلی‌ها، هنوز پر زور و توان بود و هیچ کس نمی‌خواست آن را جدی نگیرد.

 حالا پسرکی با افکار متعصبانۀ یهودی که نخستین فعالیت‌های سیاسی عمر نچندان بلندش را در حوزۀ خاورمیانه، با حملات و لابی‌های سهمگینی ضد فلسطینی‌ها آغاز کرده است، طرح صلحی را به ظاهر از سوی دونالد ترامپ مطرح کرده است که رئیس‌جمهوری آمریکا، از کلیات و جزئیات آن، فقط نامش را می‌داند: «معاملۀ قرن!»

 این طرح را حتی خوش‌بین‌ترین کارشناسان، در اصل طرح بنیامین نتانیاهو می‌داند. همه چیز این طرح، حتی شاید دست نوشتۀ اولیۀ آن هم به دست خود نخست وزیر اسرائیل باشد. این طرح در اصل طرح شخص نتانیاهوست که قرار است با میانجی‌گری آمریکا مو به مو اجرا شود و دونالد ترامپ، برای این که در اجرای آن، کوچکترین خدشه‌ای به اصل آن نرسد، هیأتی به ریاست کوشنر داماد خود را مسئول اجرای آن کرده است که چهره‌های اصلی آن همگی صهیونیست هستند، از جمله شخص داماد که اکنون برای صهیونیست‌های متعصب، کوشنر نجات بخش نام گرفته است و ترامپ هم به مقام من درآوردی «خدمتگزار یهود» ارتقای مقام یافته و او را عملا کورش زمانه می‌خوانند.

دانستن یا نداشتن مفاد طرح، کاملا بی‌فایده است. چون روح حاکم بر این طرح خیلی ساده است: فلسطینی‌ها، همۀ تغییرات پس از معاهدۀ اوسلو را می‌پذیرند. همۀ شهر قدس را به اسرائیل می‌دهند و آن بخش‌‌های کرانۀ باختری که شهرک‌های اسرائیلی در آن ساخته شده است، هم به طرف اسرائیلی می‌بخشند. در عوض، طی اقساطی، مبالغی پول برای توسعه دریافت می‌کنند که آن را هم سعودی‌ها و اماراتی‌ها و بحرینی‌ها می‌پردازند. قطعا اگر چنین طرحی در نشست اوسلو یا کمپ دیوید مطرح می‌شد، با صدای خندۀ شدید حضار، از جمله شخص اسحاق رابین یا شیمون پرز همراه می‌شد، اما حالا، قرار است در بحرین نشستی برگزار شود و حکومت خودگردان فلسطینی هم در آن شرکت کند و همه هم، با آن موافقت کنند. البته طرح، با واکنش شدید حکومت خودگردان، از جمله شخص صائب عریقات مذاکره کنندۀ ارشد مذاکرات اوسلو رو به رو شده است و آن‌ها تاکید کرده‌اند که نه در نشست منامه شرکت خواهند کرد و نه زیر بار چنین طرح مضحکی خواهند رفت.

حدس زدن واکنش ترامپ، در برابر این مخالفت فلسطینی هم چندان دشوار نیست. قطعا تهدید خواهد کرد و دست اسرائیل را برای تحمیل تنگنای بیشتری ضد فلسطینی‌ها باز خواهد گذاشت که معلوم نیست این گشاده‌دستی تا چه اندازه فراخ‌تر خواهد بود، چون پیش از این هم تا بی‌نهایت باز بود.

 بنا بر این، اصلا مهم نیست که این طرح به چه سرانجامی خواهد رسید. مهم چند تحول کاملا مشهود در عرصۀ برخورد تازی- اسرائیلی است:

  •  نخست آن که آمریکا، رسما و بدون هیچ پرده‌پوشی، از جایگاه میانجی مثلا بی‌طرف، با گرایش‌های نهانی هواداری از اسرائیل، به پشتیبان و هم‌پیمان بی‌چون و چرای اسرائیل تبدیل شد، یا دست کم این شهامت و دلیری را یافت که آشکارا آن را اعلام کند.
  • دوم این که رهبران سازشکار عرب که از دیرباز، خود را پشتیبان آرمان فلسطینی معرفی می‌کردند، خیلی واضح و آشکار، گرایش خود را «صلح با هر قیمت با اسرائیل» اعلام کردند. حتی اگر هم، وانمود کنند که بر چنین باوری نیستند، هم‌یاری و هم‌سنگری تازیان سازشکار با اسرائیل در آوردگاه‌های گوناگون، آن چنان متعدد و پیاپی است که پوشیده نگه داشتن آن، بسیار دشوارتر از آشکار کردن آن است.
  • روند صلح با اسرائیل، با طرح بنیامین نتانیاهو با نام جعلی طرح آمریکایی معاملۀ قرن، عملا، نه با در بسته‌ای که شاید امیدی بر گشودن آن باشد، بلکه با بن‌بستی گذرناپذیر رو به رو شده است و اکنون می‌توان گفت: «روند صلح با اسرائیل شاید برای همیشه در خوابی شیرین فرو رفته باشد.»