ادب و هنراسلاید بار اصلیمطالب ادبینوشته‌های من

 بحران نشانۀ تعجب (!)

 حیدر سهیلی اصفهانی

 به نام بی مسمای نشانۀ تعجب پایان دهید، این نشانۀ تعجب نیست، نشانۀ «احساس» است.

 آیا می‌دانید که ما فقط سه نشانۀ اصلی داریم؟ خبری (.)، پرسش (؟) و در نهایت، تعجب (!)

 دو نشانۀ نخست گسترۀ زیادی از جملات را در بر می‌گیرد.

 نشانۀ خبر برای طیف وسیعی از جملات است، حتی جملاتی که به ظاهر عجیب است:

  • “رژیم صهیونیستی در حالی دم از حقوق بشر می‌زند که روزانه ده‌ها کودک و بزرگسال از زن و مرد را به کام مرگ می‌کشد.”

 عده‌ای این جمله را با نشانۀ تعجب پایان می‌برند، چون خیال می‌کنند (!) نشانه‌ای برای ابراز تعجب است. در میان جملاتی که پرسشی هستند هم، کاربرد نشانۀ موسوم به تعجب گسترده است:

  • “آیا در حالی مدعی برابری میان انسان‌ها هستید که برای کشتن نوع بشر برنامه ریزی می‌کنید؟”

 عده‌ای برای نشانه‌گزاری چنین جملاتی از این ترکیب دوگانه بهره می‌گیرند: (!؟) چون فکر می‌کنند، پرسش عجیبی کرده‌اند.

 ما نشانه‌ای برای تعجب صرف نداریم

 متاسفانه نام ناپسندی برای این نشانه (!) گذاشته‌اند، این نشانه صرفا برای تعجب نیست و تنها به این سبب نشانۀ تعجب نام گرفته است که در انگلیسی و فرانسه از (Exclamation) برای نامگذاری استفاده شده است که تعجب صرفا یکی از معانی آن است، اما تنها تعجبی را در بر نمی‌گیرد که معادل (Surprise) باشد، بلکه هر گونه حرکتی که در آن نوعی شور و هیجان باشد و حتی معانی دیگری مثل «ندا» دارد. یعنی حالتی از انفعال احساسی.

 خیلی عجیب است که ما برای اشاره به گسترۀ بزرگی از کلمات خبری و پرسشی هر کدام یک نشانه داشته باشیم و صرفا برای ابراز شگفتی هم یک نشانۀ تنها. جالب است که من در طول سالیان اولیۀ زندگیم، از این بابت متعجب بودم.  

 این نشانۀ احساس است، نه صرفا تعجب

 تعجب، صرفا یکی از احساسات ماست. شما هنگام نوشتن، برای کاربرد هر احساسی، باید از این نشانه استفاده کنید.  

  • وای مُردم!
  • خفه شو بینیم بابا..!
  • گمشو!
  • آی مردم..!
  • ای ددم وای!
  •  واقعا سپاسگزارم!
  • قدم رنجه فرمودید!
  • برو رد کارت!

 دربارۀ این نمونه‌ها کمی صحبت می‌کنیم:

 شما تصور کن بنویسیم: “وای مردم.” یعنی واقعا مردم. من در حال دادن خبری از مرگ خودم هستم.

 “خفه شو بینیم بابا.” یعنی برو و خودت را دار بزن، یا کار دیگری بکن که خفه شوی. شاید تعجب کنید، اما اگر روزی شخصی به شما خبر دهد که تروریستی سابقه‌دار در پی شماست و شما با وحشت بپرسی که چه کنم تا نجات یابم؟ به شما پاسخ می‌دهند: “هیچی باید خفه بشی.” یعنی راه نجاتی نیست، فقط می‌توانی خودت را بکشی تا رهایت کند. پس بی‌معنی نیست.

 به تعبیر بهتر، نشانۀ خبری در برابر جملۀ احساسی باعث می‌شود که این جمله جنبۀ خبری بیابد و حتی برای ادیبان بسیار مسخره به نظر برسد.  

 مثلا: “ای بلا برده، منو کشتی!” همه می‌فهمند مخاطب آن چنان طرف را خندانده که روده‌بر شده است. اما شخصی که خنجر بر سینه دارد، می‌تواند بگوید: “مرا کشتی.” این جا دیگر جمله خبری است.

 بحران نشانۀ تعجب

 اگر به رویدادهای مربوط به نوشتن و خواندن در پیرامون خود نگاهی بیندازید، خواهید فهمید که صرفا نام نشانۀ تعجب، به سبب ترجمۀ غیر دقیقش، کلی دردسر درست کرده است.

 وقتی می‌نویسید: “سپاسگزارم!” یا “عجب..!” یا ” چه خوب!” کسانی که تصور می‌کنند، شما این نشانه را گذاشته‌اید تا از تعجب خود پرده بردارید، پیش خود چه فکری می‌کنند؟

 برای خودم پیش آمد که یک بار با شنیدن خبری که برام ناگوار بود، نوشتم: “عجب..!” دو نقطه مختوم به نشانۀ (!) تاکید بر تاثر مستمر است. گفتند: “می‌خواست مسخره کند.” چون نشانۀ تعجب برای آن‌ها دال بر این بود که من باور نکردم و حالا دارم می‌گویم: “بشین بینیم بابا!”

  نشانه احساس بهتر نیست؟

 این نشانه بر گرفته از فرهنگ غرب است. ما خودمان چنین چیزی نداشتیم. در انگلیسی و فرانسه، هر دو این واژه را دارند: Exclamation و ما همانند عرب‌ها، آن را نشانۀ تعجب خوانده‌ایم. اما این تعجب نیست، بلکه انفعال است و احساسی که از این انفعال به دست می‌آید.

 اگر بنویسیم نشانۀ انفعال بسیار پر معنی خواهد بود، اما همۀ موارد را در بر نمی‌گیرد. چون باز مردم تصور می‌کنند؛ حتما باید واکنشی منفعلانه داشته باشند که از چنین نشانه‌ای استفاده کنند. در این صورت، “سپاسگزارم!” را چگونه می‌خواهید توجیه کنید؟

 به نظر من، برای پایان دادن به این بحران «تعجب» باید این نشانه را نشانۀ احساس نامگذاری کنیم. احساس هم همانند دو نشانۀ اصلی دیگر، گسترۀ بزرگی از جملات و کلمات را در بر می‌گیرد و هم هویت نسبتا دقیقی به این نشانه می‌دهد.