• ۲۶ آذر ۱۴۰۴

سهیل رسانه: نگاهی نو، به جهانی کهنه

عکس اختصاصی سهیل رسانه با کمک کپیلوت

 حیدر سهیلی اصفهانی

 در حالی که رئیس‌جمهور ایالات متحده در تریبون سازمان ملل، بحران آب و هوا را به سخره می‌گیرد، شرکت‌های بزرگ آلاینده با آهنگ شعارش «حفاری کن عزیزم، حفاری کن» می‌رقصند. این هم‌سویی صرفاً نمایشی رسانه‌ای نیست؛ بلکه نشانه‌ای از همگرایی ساختاری میان قدرت سیاسی و منافع اقتصادی است. هم‌زمان، صفحات یخی در قطب جنوب حقیقتی هولناک را آشکار می‌کنند: ذخایر عظیم گاز متان که سال‌ها زیر لایه‌های یخ مدفون بوده‌اند، بر اثر ذوب شدن یخ‌های قطبی، به تدریج آزاد و به جو متصاعد می‌شوند.

آیا جای نگرانی دارد؟

البته! سرعت این روند به‌شدت نگران‌کننده است. چون در حالی که در سال ۲۰۲۰ تنها یک نشتی ثبت شد، فقط تا پنج سال بعد، یعنی تا همین امسال، تعداد نشتی‌ها به بیش از چهل مورد رسیده است. اگر این روند ادامه یابد، ممکن است در پنج سال آینده شاهد صدها نشتی دیگر باشیم. متان، گازی نامرئی اما بسیار قدرتمند، تا هشتاد برابر مؤثرتر از دی‌اکسید کربن در گرم‌کردن زمین طی بیست سال است.  انتشار این گازها نه ‌تنها نشانه‌ای از وخامت شرایط زیست‌محیطی‌ است، بلکه نمادی از شکست سیاست‌گذاری دموکراتیک در برابر قدرت الیگارشی هستند.

 در چنین شرایط وخیم زیست‌محیطی، زمانی که بشریت به اقدامی هماهنگ برای نجات سیاره نیاز دارد، بسیاری از منتقدان بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید را نه یک رویداد انتخاباتی، بلکه نتیجه‌ی هم‌سویی عمیق میان بنگاه‌های اقتصادی- مالی و اهداف سیاسی او می‌دانند—نهادهایی که درآمد سالانه‌شان اغلب از بودجه‌ی کشورهای مستقل فراتر می‌رود. شمار فزاینده‌ای از ناظران اکنون بر این باورند که یکی از مأموریت‌های اصلی او که با اعتماد‌به ‌نفس بیشتری در مقیسه با دوره‌ی اول دنبال می‌شود، نابودی هرگونه تلاشی برای اصلاحات زیست‌محیطی است. همین اعتماد نشان‌دهنده‌ی دگرگونی اساسی است: الیگارشی که زمانی در سایه‌ عمل می‌کرد، اکنون با جسارت به صحنه‌ی سیاسی پا گذاشته است.

 خطر الیگارشی

 تهدید سلطه‌ی الیگارشی بر فرآیندهای دموکراتیک پدیده‌ای تازه نیست. ما، در کسوت دانشجویان علوم سیاسی، با دیدگاه‌های سقراط و دو شاگرد برجسته‌اش، افلاطون و ارسطو آشنا هستیم. آنان دموکراسی را نظامی ناپایدار و مستعد آشوب می‌دانستند که در نهایت به حکومت نخبگان خودخواه می‌انجامد. هیچ‌ یک از این فیلسوفان، دموکراسی را شکل پایدار یا مستقل حکومت نمی‌دانستند.

 اما مسئله‌ی اصلی امروز صرفا چیرگی الیگارشی بر دموکراسی نیست—مسیر آشنایی که تقریباً به روالی معمول تبدیل شده—بلکه هزینۀ سنگین این چیرگی برای خود سیاره است. همان‌طور که نقد مارکس بر سرمایه‌داری در آمریکا امروز به‌طور کامل تجلی یافته، هشدارهای سقراط درباره‌ی دموکراسی نیز در معماری سیاسی آن آشکار شده‌اند.

 پیشگویی سقراطیان

 من نه ‌تنها با دیدگاه سقراط درباره‌ی دموکراسی موافقم، بلکه معتقدم دموکراسی در شکل خالص خود از نظر ساختاری غیرقابل اجراست. هر رژیمی که خود را دموکراتیک می‌نامد، در واقع از برچسبی کلی برای پنهان‌کردن سیستمی پیچیده استفاده می‌کند. حتی اگر دموکراسی به‌ طور موقت، ظاهری اریستوکراتیک به خود بگیرد، سرنوشت اجتناب‌ناپذیرش، سقوط در آغوش الیگارشی است. اما آن چه امروز تازگی دارد، این است که این مسیر معهود، ممکن است به فاجعه‌ای زیست‌ محیطی ختم شود.

در برخی نظام‌های دموکراتیک، نفوذ الیگارشی پشت نقاب‌ها پنهان می‌ماند—مطالباتش از طریق اهرم‌های پنهان قدرت منتقل می‌شود. اما در ایالات متحده، آن نقاب فرو افتاده است. الیگارشی اکنون آشکارا اراده‌‌اش و به‌ ویژه بی‌توجهی‌اش به الزامات اقلیمی را بر ساختار سیاسی تحمیل می‌کند.

 و ختم کلام

 در تناقضات موجود در بیانیه‌های سیاست‌مداران، مواضع عمومی، و حتی زبان بدن چهره‌هایی چون دونالد ترامپ، می‌توان سردرگمی عمیقی میان منافع ملی و مطالبات گروه‌های تحمیل‌شده را مشاهده کرد.

باید با صراحت تام گفت: اگر «دموکراسی الیگارشیک» اکنون شکل غالب حکومت در ایالات متحده است، پس منطق منفعت طلب بنگاه‌های اقتصادی آن ممکن است به‌زودی پیرایه‌های دموکراتیکش را از تنش بزداید و فقط اسکلت الیگارشیکی از آن باقی بماند. ما در آستانه‌ی لحظه‌ای هستیم که رژیمی کاملاً الیگارشیک پدیدار شود—رژیمی که تنها به منافع معدودی خدمت می‌کند و با توجه به این که بشریت اکنون باید میان بقای سیاره و تثبیت قدرت الیگارشی یکی را انتخاب کند، این تحول اجتناب‌ناپذیر—بر خلاف دوران باستان—ممکن است به بهای جان انسان‌ها تمام شود.