اسلاید بار اصلیتحلیل‌های ورزشینوشته‌های مننوشته‌های گوناگون من

آیا والیبال به نمادی برای دوران جدید تبدیل خواهد شد؟

Loading

حیدر سهیلی اصفهانی

در حالی که بازی ایران و روسیه را پیگیری می‌کردم، با خودم فکر می‌کردم چه چیزی تیم ملی والیبال کشورمان را از تیمی همچون فوتبال متمایز می‌کند؟ تیم ملی فوتبال ایران، با همۀ هزینه‌های سنگینی که دریافت می‌کند، در نوسان بدی از تساوی با تیم پر ستاره‌ای مانند پرتغال تا باخت غیرحرفه‌ای از تیمی در حد ژاپن گرفتار شده است. عادت کرده‌ایم که این همه تناقض و مشکلات آماتور و غیر حرفه‌ای را در فوتبال ببینیم. باندها و دلال‌ها و زد و بندهای زشت در حاشیۀ فوتبال، همه و همه، فوتبال را به نمادی برای عقب ماندگی‌های ما در حوزه‌های مختلف، اعم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تبدیل کرده است. چرا با این همه ناکامی‌های زشتی که در فوتبال ما هست، تیم ملی والیبال ما تا این اندازه متفاوت است؟

تیم ملی والیبال ایران،‌دقیقا زمانی تشکیل شد که بازیکنان آن، مشتی نوجوان پر شور و حال بودند. رئیس فدراسیون با انگیزه و منضبطی مانند یزدانی خرم، در کنار سرمربی عاشقی مانند کارخانه، دست به دست هم دادند و پشت به تیم بزرگسالانی که زنگ تفریح تیم‌هایی مانند ژاپن و چین بود، اندر کارِ ساختن تیم ملی والیبال نوجوانان شدند و نوجوانانی را با میانگین قدی دلخواه از سراسر کشور گرد هم آوردند. نه برای آن‌ها مهم بود که این نوجوانان ایرانی، تهرانی هستند یا شهرستانی و نه گرایش یا عضویتِ آن‌ها در تیم‌های خاصی برایشان اهمیتی داشت. هیچ توصیۀ تلفنی یا حضوری را نپذیرفتند و فقط به حرفه‌ای ترین اصول تربیت این نسل جدید کمر همت بستند.

نتیجه بسیار سریع به دست آمد و تیم ملی نوجوانان ایران در مسابقات جهانی والیبال نوجوانان جهان در قاهره به مقام نایب قهرمانی رسید. مدت زیادی نگذشت تا ما شنیدیم این تیم به قهرمانی جهان دست یافت. مدتی بعد، تیم ملی جوانان ایران هم قهرمان جهان شد. فهمیدیم همین تیم است که حال میانگین سنی‌اش بالا رفته و در سطح جوانان توپ می‌زند. نیازی نیست که بدانید این تیم بزرگسالانی که قهرمان چند دورۀ جهان را امروز در ارومیه شکست داد، نتیجۀ همان تیم نوجوانان نایب قهرمان جهان است.

مقایسۀ این تیم با تیم فوتبال، نه ناشی از کینه یا بغض من به فوتبال است و نه من قصد دارم همان متلک همیشگی را دربارۀ مقایسۀ دو تیم ملی والیبال و فوتبال پیش بکشم، قصد من، این است که این دو تیم را به سان دو نماد برای دو وضعیت متفاوت نشان همه بدهم. تیمی که گرفتار همان زد و بندهای رایج در جامعۀ ماست و نتایج آن هم همانند نتایج ما در حوزه‌های مختلف زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ماست. روزی با هزار «یا علی مدد» از چنگ یکی از تیم‌های پرآوازۀ فوتبال جهان، جان به سلامت می‌برد و آن را به حساب برنامه‌ریزی و نقشۀ حساب‌شده می‌گذارند و فردا روزی، بر اثر غفلتی بچگانه، از تیم ملی ژاپن می‌بازد تا به همۀ ملت نشان دهد که ما با تیمی آماتور و سرد و گرم نچشیده سر و کار داریم که تصادفا کارهایی هم انجام داده است. کافی است به ابتکارهای حوزه‌های مختلفمان توجه کنیم تا ببینیم این تیم تا چه حد شبیه واقعیت‌های زندگی ماست.

اما در همین جامعه که هر جا پولی هست، سر و کلۀ فساد و زد و بند پیدا می‌شود و واقعیت‌های فوتبال کشورمان نماد آشکاری برای آن است؛ تیم ملی والیبال، جزیره‌ای از نظم، استراتژی طولانی مدت و کار با برنامه و کاملا حرفه‌ای ایجاد کرده است و بی‌اعتنا به همۀ کمبودها و زشت‌خویی‌های جامعه، می‌کوشد تا قله‌ها را یکی پس از دیگری فتح کند.

همین وضع را ما جسته و گریخته در حوزه‌هایی که مدیر منضبط و فعالی، کارکنان با انگیزه‌ای را گرد خود آورده و راهی را برای پیشرفت گشوده، می‌بینیم. در حالی که با نیمچه تحریمی، صنعت خودروسازی وابسته به کالاهای جعلی یا اقلا غیر اصلی چینی به زانو و لابه می‌افتد، ناگهان عده‌ای صنعتگر دست به کار تولید هواپمای جنگنده می‌شوند، عده‌ای کشاورز اقدامات بزرگی در حوزۀ خود می‌کنند و دیگر و دیگر و دیگر..!

آیا می‌توانیم امیدوار باشیم که تیم ملی والیبال، نماد طوفانی است که در آینده جامعۀ ما را در خواهد نوردید و ما هم مانند جوامع بیدارشده‌ای مانند چین، خواهیم آموخت تا کاملا حرفه‌ای، مشکلاتمان را در حوزه‌های گوناگون حل کنیم و با بی‌اعتنایی کامل به درآمدهای نفتی، در اندیشۀ توسعه و رشد ناگهانی برآییم؟

حتی از تصورش، اشک شوق در دیدگانم جمع می‌شود!