• ۲۷ آذر ۱۴۰۴

سهیل رسانه: نگاهی نو، به جهانی کهنه

عدنان عصفور

ز کار منوچهر و از لشکرش
ز گردان و سالار و از کشورش
-زَ کار منوچهر و از لشکرش درست است یا زِ


آموزش زبان پارسی در این سالها بسیار بی قاعده پیش رفت در این سالها در ایران چه استادان سختگیر مته به خشخاش گذار که سخن درست دانش اموزان را به نادرست گرداندند امروزه البته گوش و زبان ما خو کرده است که بگوییم زِ کار منوچهر و از کِشور ش اما در همین مصرع حرف اَز به خوبی نشان میدهد که همانگونه که خراسانیان و کهن سالان میخواندند زَ درست است اهل جنوب نیز به جای الف حرف ز را می اندازند و انرا اَ میگویند – واژه کشور نیز با توجه به گونه های دیگرش کَشخر و کشمر و کاشغر نشان میدهد که کَشور درست است – همچنان که کشیدن و کَش درست است مااند کَش تنبان و نه کِش تمبان -کشمیر نیز بهمچنین و البته کَش کشور و کَشمیر با ان کّش پیوندی ندارد.

سین و ه در پارسی به هم می‌گردند

که برابر کس نیز مانند ده و دس با فتحه است
-زبان برای ارتباط است اما تغییرات اینچنین کوچک باعث میشود که زبان فارسی دری کم کم از ریشه خود جدا و تقسیم شود – در گویش بزرگترها و کهنسالان دقت کنید ببنید انها خانَه و دیوانَه میگویند یا نَه ؟ مثلا در جنوب و شیراز میگویند خونَمون خانَه مان – ایا خود میگویید نامَه ش امده یا نه ؟ خداواندا مرا ان ده که ان به ببنید میگویید دَهید و بارخدایا دَهش یا نه ؟ – دَهَد – نَهََد – رَود –

پهلوی انها نامَکَ و خاننَکَ و جامَکَ است
خانه و نامه در شعر شاعران همگی با فتحه امده –
مثلا حافظ میگوید:

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامَه
انی رایت دهرا من هجرک القیامَه

تاکی به تمنای وصال تو یگانَه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانَه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یانَه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانَه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانَه

ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک –

واژه بِهتر درستتر و به تر است یا بَهتر؟

نخست انکه سخن اینجا از بهتری و نابهتری نیست سخن در شایانی شناخت واژگان وبایستگی سخندانی است سخن در پندار نادرست و اموزش نادرست و اندک اندیشی است و نه گفتارهای دگر –
باری لهجه و گفتار کوچه و بازار چیز دیگرست و دانستن ریشه و شناخت واژگان چیز دگر –
جدا از بهتری و نابهتری گوش آمخته به و بهتر را درست و گوشنواز می پندارد
و هیچ یاد از به به نمیکند در فارسی پهلوی و فارسی دری بَه بَه بگونه بخ بخ و و وخ وخ و وه وه و واه واه و واخ واخ هم امده

پارسی هخامنشی و شیوۀ گویش

آموزش زبان پارسی دری در ایران نارسایی فراوان دارد یکی از صدها نارسایی همین اینست که اموزگاران خود نیک نیاموخته اند
پارسی هخامنشی با خط میخی هر حرف با صدای ان نبشته میشود مثلا حرف دَ و دِ و دُ را با سه نشان واج (حرف) مینوشتند از سی وشش حرف پارسی هخامنشی تنها چهارتای ان جِ – دِ – مِ – وِ انهم بسیار کم کاربرد و ویژه است – تنها دو حرف دال و میم هر سه صدای فتحه و ضمه و کسره میگرد – – همه حرفها صدای فتحه دارند . واجگ های بَ – پَ – ثَ – خَ – چَ – فَ – یَ – سَ-شَ – لَ – زَ – هَ تنها صدای فتحه میگیرند – بدینسان واژه هِندو را هَیدوش و یا هِندوش میگفتند –
– نبود صدای زیر ( کسره ) تنها ویژه پارسی باستان نیست پارسی پهلوی و پارسی دری نیز اینچنین است
واژگانی چون نامَه – جاَمه – نوشت – شکر -ستاره – واژه – دیوانه – پروانه – نشانه – پرده – رنده – بایستگی – درمانده -پرنده – یک – یکتا – گریه – گدا – بیچاره – بیکاره – خنده – خندیدَه خَوردَه – دهقان – هَمَه – بخشاینده – در ایران نیز تا زمان ما همگی با فتحه و درست گفته و خوانده میشدندتا انکه تحت تاثیر لهجه تهران دگرگپن شد.