داستان کوتاه | رو سری گل گلی!
نوشته ای از حیدر سهیلی اصفهانی نوشتۀ ده سال پیش: شنبه، ۹ مهر ۱۳۹۰ تا حالا در صف نان ایستادهاید؟ لابد ایستادهاید! کلا کار مسخرهای است، اما لازم و وظیفه…
داستان طنز | امان از دل زینب!
حیدر سهیلی اصفهانی من از جادۀ هراز ، کمتر به شمال میرفتم. چون مقصد من معمولا انزلی بود و برای من بهتر بود که اغلب از جادۀ قزوین- رشت که…