• ۲۷ آذر ۱۴۰۴

سهیل رسانه: نگاهی نو، به جهانی کهنه

حقت آن بود که ستاره شوی، سهیل‌رسانه، حیدر سهیلی اصفهانی،

حیدر سهیلی اصفهانی

جنگ که گذشت از شمار سردارانی از جنس دوران آتش و خون کم شد. عده‌ای به کار خرید و فروش افتادند، حتی مواضع سیاسی و دینی را خرید و فروش می‌کردند. عده‌ای خود را در خیل سرداران جا زدند و آتش بیار تفرقۀ داخلی شدند. هربار دلم برای سرداران و رزمندگانی از جنس همت‌ها، خرازی‌ها، باکری‌ها، باقری‌ها، زین‌الدین‌ها تنگ می‌شد، به آن چهرۀ آرام و فکور نگاه می‌کردم. متحیر بودم، او چرا هنوز روی زمین است. وقت پروازت نشده است سردار!؟

حالا می‌فهمم چیزهایی هست که من نمی‌دانم. قرار هم نیست که بدانم.

شاید اولین بار این را در سفر ارمیا دیدم که پاک‌ترین مردم، به دست پلیدترین مردم کشته می‌شوند. همان گونه که سرداران و رزمندگان بزرگمان به دست پست‌ترین موجود خدا، آن صدام گجسته نهاد، به شهادت رسیدند، حاج قاسم را هم باید پست‌ترین موجودات خدا به شهادت می‌رساندند.

چه مرگ کم بهایی بود اگر سردار را تیری رها شده از تفنگی در شب تاری با خود می‌برد. همه باید می‌دیدند که یکی از پاک‌ترین آفریدگان خدا را پتیاره‌ای از نهاد اهریمن پلشت می‌کشد.

همان گونه که سفر ارمیا، صحاح ۴۶ نوشت: در شمال فرات ذبیحی برای خداوند خواهد بود.

سردار، شهید را به پروانه‌ای همانند کرد که گرد شمعی می‌چرخد تا سرانجام بسوزد. چه شهادت باشکوهی برای خود می‌خواست.

او اکنون تن خاکی را با آتشی جاودان برافروخت تا به اوج آسمان رسد.

حقش آن بود که ستاره شود.

حقش آن بود..!