بوموسی یا پور موسی
حیدر سهیلی اصفهانی
برای شخص نگارنده که بر هر دو زبان فارسی و عربی تسلط کامل دارد، به هیچ وجه اهمیتی ندارد که بزرگترین جزیره، در میان سه جزیرۀ در معرض اختلاف با شارجه، ابوموسی باشد، یا بوموسی باشد، یا چیز دیگر. روزگار به من آموخته است که این تعصبات را به کنار بگذارم و با مردم گوناگون، این دو روز زندگی را به شادی و شادکامی بگذرانم. تفاوت و گوناگونی، مایۀ پیشرفت است.
با این حال، هنگام برخورد با اختلاف نظرهای موجود بر سر وجوه تسمیۀ شهرها و مناطق، از این که گاهی نظریهپردازان، بیراهههای عجیب میروند و نامهای مکان را فراموش میکنند و نامهای حالت و احساس و غیره را در بررسی وجوه تسمیه به کار میگیرند، به شدت حیرت میکنم.
یادم میآید که یکی از دوستان همکلاسیم، در بیان وجه تسمیۀ تبریز، آن را به شکل عجیبی تلفظ کرد و در نهایت، معنی آن را «دختر نمیدیم» ترجمه کرد که باعث شگفت من شد که چگونه این پسر، برای ترکی وانمود کردن نام تبریز، چنین بیراهۀ با مزه و سترگی را رفته است که مثلا چه کند؟ بگوید که ما با شما هیچ وجه اشتراکی نداریم؟
بوموسی، ابوموسی یا پور موسی
نامگذاری در ایران قدیم، با نامگذاری در جوامع عربی بسیار نزدیک هم بوده است. در ایران باستان و قدیم، برای نام نهادن، از پیشوند «پور» بهره میگرفتند. این ویژگی مختص ایران باستان نیست، هنوز هم اگر به مرکز ایران بروید، پیرمردان و کسانی که به زبان محلی آن مناطق سخن میگویند، اگر شما را نشناسند، میپرسند: “تو پور کِنی؟” تو پسر کیستی؟
برای نمونه، این نام از ابو مسلم به ما گزارش شده است: “بهزادان پور وندیداد”. یعنی بهزادان، پسر وندیداد… یا نام نویسندۀ «المسالک و الممالک» پور خرداذبه بود که نامش را به إبن خرداذبه تغییر دادند.
به همین سبب است که این گونه نامگذاری عربی در ایران رایج شد. به این ترتیب که در آن دوران، برای معرفی هر شخص از پیشوند «پور» استفاده میشد. وقتی دیوانهای عربی در عراق، به دست عربهای فاتح ایجاد شد، به سادگی، تغییرات ثبت میشد؛ به این گونه که به جای پور، إبن میگذاشتند و کنیۀ ابو هم بسیار شبیه پور بود. حتی در عراق، دل ایرانشهر ساسانی، کاربرد بو یا پو، بسیار گسترده بود و تاکنون این کاربرد ادامه دارد، گو آن که به سبب عرب زبان شدنشان، ابو را به بو مخفف میکنند و چنینش میپندارند. با این حال، تا امروز نیز، عشایر عراق، نام خودشان را با افزودن ال به بو، چنین تلفظ میکنند؛ مثلا البوعامر(ال+بو+عامر) یعنی فرزندان عامر که به هیچ وجه نمیتواند مخفف ابو باشد. بلکه در اصل، همان پور عامر است. ال هم ال معرفه است که در عربی رواج تام دارد.
هرچند هواداران گسترش زبان عربی در ایران، مثل فخر رازی و صاحب بن عباد کوشیدند تا اصطلاحات و روش گویش عربی را در ایران رواج دهند، به رغم موفقیت نسبی و بسیار محدود، برای نابودی زبان فارسی موفقیت زیادی دشت نکردند. این گونه تغییرات در درون ایران نه تنها به سختی انجام شد، بلکه پس از مدتی برافتاد؛ یعنی کسی از نام ابو یا إبن بهره نگرفت و با آمدن رضاشاه و آمدن شیوۀ نام و نام خانوادگی، هم این برافتاد و هم پور. با این حال، در مرکز و جنوب ایران، تا چند صباح پیش، در زبان رسمی هم «پور» استفاده میشد. هنوز در گویشهای محلی، پور رواج دارد و در نامگذاری فامیلی هم نام خانوادگی منتهی به پور بسیار است؛ احمدپور، سعیدپور و دیگر و دیگر…
تا سالیان دراز، در جنوب ایران که یکی از مراکز گفتمان و گویش پهلوی جنوبی بود، مانند نامگذاریهای «بو ممد»، «بو شهر» (نامهای ترکیب با شهر در ایران قدیم بسیار زیاد بوده که هنوز هم نامهایی مثل شهرداد، شهرزاد و دیگر هست) رایج بوده است و هنوز هم این لفظ استفاده میشود که بیهیچ گمانی، همان پور است که مخفف شده… با توجه به این که هنوز واژگانی مانند «تنبو» تلفظ پهلویِ تپه رواج دارد و حتی با توجه به نحوۀ تغییر واژۀ تپه، به تنبو، میتوان دریافت که چگونه واژۀ «پور» به «بو» تغییر کرده است، خصوصا آن که بعد از آن، هم مهاجرت اعراب از شبه جزیره عربستان، به جزایر افزایش یافت و هم آمیزش زبانی، به تدریج عربی را هم وارد زبانهای محلی جنوب ایران کرد.
تبلیغات تاریخی و وجه تسمیه
علت اختلاف نظر، دربارۀ وجوه تسمیه، بلندپروازیهای قومی و گرایشهای قومپرستانه و نژادپرستانه است که باعث میشود، پژوهشگران به جای یافتنِ علل دم دست و رایج که عناصرش هنوز در گویشهای کوچه و بازار هست، اصرار دارند که علل پرطُمطراق تاریخی برای آن قلمداد کنند.
برای نمونه، در بیان نام تهران، اصرار دارند وانمود کنند که مراسمها و جشنوارههای دینی زرتشتی، به سبب وجود درختستان تِه (داغداغان) در این منطقه برگزار میشده که برای زرتشتیان مقدس است. در حالی که نامهای شبیه به آن به گستردگی در اطراف آن منطقه هست؛ شمیران، شهران و دیگر و دیگر… شمی در آن گویش، یعنی شمال و ران، یعنی پهنۀ تپه یا دره (دو رانِ دره)، شه ران، یعنی پهنۀ شاه، یا تپههای شاهی؛ به سبب تپهای بودن آن مناطق… میبینید که چقدر ساده، وجه تسمیه یافته شد. در حالی وجه تسمیۀ مراسم زرتشتی، بسیار زیبا و پر طمطراق است و جنبۀ تبلیغاتی خوبی دارد.
نگارنده اصرار ندارد که وانمود کند که نام جزیره، در اصل، پورموسی بوده… اگر ثابت شود که در اصل عربی به نام ابوموسی آن جا را آباد کرده است، به روان او درود میفرستم که همۀ ما بنیآدمیم، اما خواستم به متدولوژی نامشناسی و وجه تسمیه اشاره کنم که باید حتما ریشه در ادبیات و گفتمان رایج امروز و دیروز داشته باشد، نه این که به سبب گرایشهای احساسی شخصی یا تاریخی، چیزی بسیار پرطُمطراق و شیک، برای آن علم کنیم.
مثلا فلاندن در سفرنامهاش، از بوشهر عبور میکند و سازندۀ آن را عربی به نام شهر میداند. البته در سراسر این سفرنامه اظهارنظرهای عجیب و غریب هست که خودش، با تجربه و سواد محدودش دربارۀ ایران بافته است. در حالی که منِ عرب زبان خوب میدانم، شهر در عربی به معنی ماه است و هیچ کس، چنین نامی روی خود نمیگذارد. اصلا در دنیای عرب، چنین نامگذاری رواج ندارد. بلکه برعکس، نامگذاریهای ترکیبی با شهر در فارسی امروز و دیروز رواج بسیار داشته و دارد.
نتیجهگیری
به طور کلی، کاربرد بو، مخفف پور، در جنوب ایران بسیار رواج دارد و نوعی کاربرد کوچه و خیابانی بسیار گسترده به شمار میآید. بنا براین، اگر بخواهیم برای نامهایی که پیشوند بو دارند، ریشهیابی کنیم، قاعدتا باید سراغ کاربرد وسیع با «بو» رفت. برای نمونه، در میان شهرهای متعدد کشورهای عرب خلیج فارس، جز ابوظبی که در اصل نام نوعی آهوست، هیچ شهری، با ابو شروع نمیشود و عشایر و قبایل منطقۀ خلیج فارس، از پیشوند البو، یا بنو، یا بنی استفاده میکنند که همگی به معنی فرزندان است. هیچ قبیلهای نام خود را با ابو شروع نمیکند، چون بیمعنی است.
شماری از عربزبانهای عراق (که در دوران ساسانی و تا قرنها پس از اسلام، فارسی زبان بودند) تصور میکنند که البو، در اصل، مخفف آل ابو(فلان) معنی میدهد؛ یعنی نسل ابو…مثلا أبوقیس یا أبو کعب… در حالی که همین کاربرد در داخل ایران هم هست، بیآن که ایرانیان، عرب زبان باشند. مثل بو ممد، بو داریوش، بو سهیل… همۀ اینها به معنی پور است؛ پور سهیل، پور داریوش… یا داریوش پور، در کاربرد پهله.
تعدد کاربرد بو، بدون رواج یا حتی معنیدار بودن ابو، در توصیفِ قبایل و عشایر (منظور نام افراد عرب نیست، بلکه منظور، عشایر است)، مرا متقاعد کرده است که در اصل، ما با پور موسی، یا بوموسی سر و کار داریم، نه ابو موسی. یعنی به خاندانی با این نام (در عربی البو موسی یا بنو یا بنی موسی)، نه شخصی که پس از گذشت تاریخی این چنین درازو چند هزار ساله که در جریان آن، جزیرۀ بوموسی یکی از منزلگاههای لنجها و کشتیهای گذری بوده است، ناگهان وارد این جزیره میشود و آن را آباد میکند. ما دربارۀ جزیرهای صحبت میکنیم که در میانۀ مسیر کشتیرانی باستانی است و در خلیجی نسبتا باریک قرار دارد، نه چند صخرۀ آتشفشانی در جنوب اقیانوس اطلس، در دو سه قدمی قطب جنوب که دریانوردان اروپایی، پس از گم کردن راه، آن را کشف کردهاند.