اربیل و بغداد، در دو مسیر جدا
حیدر سهیلی اصفهانی (مدیر گروه عراق، در انجمن مطالعات آسیای غربی)
اگر به سیاست خارجی عراق دربارۀ ایران توجه کنیم، یا در ضلعی دیگر، نگاهی به روابط عراق با ترکیه، یا اسرائیل بیندازیم، متوجه موضوعِ عجیبی خواهیم شد. این کشور، در بعضی حوزهها، دو سیاست خارجی متفاوت دارد؛ روابط خارجی اربیل، در جایگاه مرکز اقلیم کردستان عراق و روابط خارجی بغداد، در جایگاه پایتخت جمهوری فدراتیو عراق.
روابط خارجی عراق و ایران، واضحترین نمود این دوگانگی را به نمایش میگذارد، چون اربیل، روابط ویژۀ خود را با اسرائیل، به کلی منکر میشود و دربارۀ روابط خاص خود با ترکیه، توجیهات عدیدهای را ارائه میدهد. هرچند میان گفتار و کردار اقلیم فرسنگها فاصله است.
عراق، به سبب مداخلات ترکیه در شمال قلمرو خویش، نامههای اعتراض متعددی برای وزارت امورخارجۀ این کشور ارسال کرده است، اما آنکارا یکی از توجیهات شاید عملی و غیر رسمیاش را برای حضور در شمال عراق، مجوز اقلیم قلمداد میکند.
روابط با اسرائیل که در بغداد خط قرمز آشکاری است، احتمالا برای اقلیم کردستان، چندان پر رنگ نیست و گاهی رنگ میبازد. تهران بارها اقلیم را به داشتن روابط با اسرائیل و حتی وجود پایگاههای شنود و عملیات این رژیم در قلمرو این ایالت متهم میکند، اما اقلیم منکر میشود. اقدامات عملی ایران در هدف قرار دادن پایگاه شنود اسرائیل در اربیل، نه تنها با محکومیت اقلیم رو به رو شده، بلکه اقلیم برای محکوم کردن آن، بر بغداد هم فشار آورد. با این حال، روابط اقلیم و اسرائیل، زیر روکش چندان ضخیمی پنهان نشده است.
هرچند این دوگانگیِ سیاست خارجی بین بغداد و اربیل، با شدت و حدت هر چه تمامتر ادامه دارد و اقلیم عملا به سان کشوری مستقل این سیاست خارجی را پیش میبرد، با این حال، با نوعی تحمل و مدارا در بغداد همراه شده است و شاید علت اصلیِ تداوم آن، همین سکوت مطلق در بغداد است.
اما این سکوت، در تهران هم وجود دارد؟
اتهامات تهران، به وجود سیاست خارجی متفاوت در قبال ایران در اقلیم، پیش از رو آمدن پروندۀ روابط اقلیم و اسرائیل هم وجود داشت؛ دربارۀ روابط اقلیم و گروههای جداییطلب مستقر در شمال عراق و حتی درست روی کوههای مرزی. تهران از وجودِ پایگاههای گروههای جداییطلبِ دموکرات، کومله و پژاک و نیز گروههای دیگری با شهرت کمتر، در اقلیم کردستان عراق، به شدت خشمگین است و شاید یکی از پروندههای قطور مکاتبات بین دو طرف و نیز تهران و بغداد، دربارۀ همین موضوع به خصوص باشد.
واکنش اقلیم، با کمی تفاوت، شبیه برخورد با پروندۀ روابط با اسرائیل است. هرچند وجود این گروهها را در خاک خود انکار نمیکند، اما یا وانمود میکند که این گروهها غیر فعالند و فقط زندگی عادیشان را در قلمرو اقلیم ادامه میدهند، یا مدعی میشود که توانایی مهارشان را ندارد، یا اصولا سکوت میکند.
با این حال، تهران احساس میکند که اقلیم، پنهانی از این گروهها برای اعمال فشار روی تهران بهره میگیرد و حتی بدتر، این اتهام را مطرح میکند که این گروهها، روابط پنهانیشان را با اسرائیل آغاز کردهاند و اقلیم، یا میداند و یا حتی برای تسهیل آن، کمک هم میکند و برای توجیه این رفتار، بیاطلاعی خود را اقامه میکند.
در این شرایط، اتفاق عجیبی روی نقشۀ صفبندیهای شمال عراق داریم؛ گروههای شبهنظامی زیر نظر ایران، با اطلاع و گاهی همراهی بغداد در منطقه مستقرند و دیگران، از آنها با نامِ گروههای شبهنظامی هوادار ایران یاد میکنند. گروههایی که طبق قوانین مصوب مجلس ملی عراق، بخشی از نیروهای مسلح رسمی عراق به شمار میآیند، درست مثل پیشمرگه، مهمترین یگانهای نظامی رسمی اقلیم کردستان.
در سوی دیگر، نیروهای ارتش ترکیه، با موافقت اقلیم و مخالفت دولت عراق، در شمال این کشور مستقرند و گاه و بی گاه درگیریهایی میان شبهنظامیان حشد و آنها روی میدهد. در عین حال، پیشمرگه روابط آموزشی و عملیاتی خود را با این نیروها ادامه میدهند.
باز در سوی دیگر، پایگاههای نیروهای مخالف دولت ایران در منطقه مستقر است. البته سندی در دست نیست که آنها، در عملیات ضد نیروهای موسوم به هوادار ایران شرکت داشتهاند، اما این احتمال همیشه هست که اینها، روابط پنهانی را با افسران اطلاعاتی اسرائیل دارند و ادامه میدهند.
ایرانیها، در این باره هیچ شکی ندارند.
پس از اعتراضات در شهرهای ایران
این واقعیت میدانی که بالا توضیح داده شد، پس از اعتراضات اخیر در شهرهای ایران، از جمله کردستان، به شکل عجیبی به کار گرفته شد. یعنی مسعود بارزانی پدر روحی دولت اقلیم، با خانوادۀ یکی از قربانیان تماس گرفته، با آنها ابراز همدردی میکند. سپس، گروههای جدایی طلب مخالف دولت ایران، به داخل این کشور سرازیر میشوند و میکوشند تا از این فرصت برای اشغال بعضی مناطق استان کردستان بهره بگیرند و در شهر اشنویه، برای ساعاتی یا حتی روزهایی این امر محقق شد.
به تعبیر بهتر، رویارویی نیروهای مستقر در اقلیم، با نیروهای طرف مقابل، با ترکیبی از شیعیان، اعم از عرب، ترک یا کرد، به شکل یکپارچهای به سوی ایران بازگشت تا بخشهایی از ایران را هم در برگیرد. روی کاغذ، میتوان تصور کرد که در هر هرج و مرج فراگیری که این منطقه از ایران را فرا بگیرد، ممکن است قوای پیشمرگه، در کنار نیروهای گروههای جداییطلب، به درون ایران سرازیر شوند و جنگ بزرگی به راه بیفتد. آیا اسرائیل هم در این جنگ شرکت دارد؟ فارغ از این که مقامهای ایرانی، دربارۀ نقش رهبری اسرائیل در این ماجرا اطمینان کامل دارند، اما باید تاکید کرد که این سناریو، سناریوی ناممکنی نیست.
موشکباران اقلیم و حومۀ اربیل
موشکباران سنگین اقلیم که طی روزهای قبل صورت گرفت، هشدار واضح ایران، در قبال همین سناریو بود. چون تهران مطمئن است که «کاک مسعود» در این ماجرا نقش فرماندهی شکلی را برعهده داشت، یا دست کم، مسئولیت نهایی بر دوش او میداند. حالا در تهران، پیوستن او به جبهۀ دشمنان ایران، امری بدیهی است و نام رئیس سابق اقلیم کردستان در فهرست دشمنان ایران رسما ثبت شده است.
سناریوهای دیگری هم مطرح است؛ آیا ترکیه و مشخصا اردوغان، برای اشغالِ تنگه زور در مرز ایران و ارمنستان که باکو با تحریک اردوغان در صدد اشغال آن است، در حال برنامهچینی است؟ آیا اگر تهاجم سراسری قوای ترکیه و جمهوری آذربایجان، با واکنش نظامی سهمگین ایران رو به رو شود، جبههای هم از شمال عراق به سوی ایران گشوده خواهد شد، یا دستکم، این موضع در دست بررسی است؟
ایران، این احتمال را با دقت فزایندهای زیر نظر گرفته است و در صورتِ بروز چنین اتفاقی، قطعا شمال عراق، یکی از جبهههای جنگ خواهد بود. موشکبارانِ اربیل، ربطی به حوادث ایران ندارد، بلکه هشداری پر سر و صدا، دربارۀ لو رفتنِ این سناریوی احتمالی است.
از طرف دیگر، این موشکباران، اعلام رسمیِ خصومت میان ایران و ایل بارزانی است و نقش بغداد در این میان، سکوت توام با رضایت است. چون اگر در این نبرد، ایل بارزانی، از صحنۀ سیاست کردستان حذف شود، برندۀ واقعی، قطعا بغداد است.
این ادعا در حالی مطرح میشود که نگارنده، از محکومیت شدید این حملات در بغداد آگاه است و همین محکومیت پروتکلی شدید را شاهدی بر مدعای خود میبیند.
شاید بتوان روابط اقلیم را با اسرائیل، به لایههای بسیار پایینتر کشید و خشم تهران را از این بابت مهار کرد، اما روابط استراتژیک اقلیم با ترکیه و استفاده از نیروهای جداییطلب ایرانی، به سان شبهنظامیان هوادار خود در برابر تهران، شکل نهایی را به روابط دولت بارزانی با ایران داده است و به نظر میرسد که این مسیرِ بسیار پرتنش، در آیندۀ نچندان دور، به ستیزشی بحرانساز خواهد انجامید.
نتیجهگیری
در هر صورت، اربیل در مسیر استقلال، به فکر استقلال عملی خویش افتاده است و خود را در روندی تدریجی از بغداد دور میکند و در این راه، تکیه بر حمایت همانهایی دارد که اعلام استقلال کردستان را تائید و از آن حمایت کردند. این را بغداد خوب فهمیده و نگاه دوستان و دشمنان ایران در پایتخت عراق، به تهران نگران مانده است، چون تنها امیدشان برای جلوگیری از تجزیۀ عراق، واکنش تند و سهمگین ایران است.
این در حالی است که اگر ایران، با تکیه بر ترکیب پیچیدۀ جمعیت در مناطق غربی خود، در نهایت متقاعد شود که زیر بار استقلالِ کردستان عراق برود، ترکیه صرفا با تکیه بر مخالفت تهران، از این استقلال حمایت کرده است، تا هزینۀ نهایی بر دوش ایرانیان بیفتد وگرنه، اگر روزی اقلیم به دروازههای استقلال نزدیک شود، ترکها پیالۀ خشمشان را بر زمین خواهند کوبید. و اگر از سر سطحینگری، سکوت کنند، پیش از همه، در نوبت جنگ داخلی و تلاش اقلیت بزرگ کرد ترکیه برای نیل به استقلال قرار خواهند گرفت.
درواقع، نه ترکیه و نه اسرائیل، در یک شب مهتابی، عاشق چشمان خمار مسعود بارزانی نشدهاند. آنها اهداف خاص و البته بسیار پرستیزشی را دنبال میکنند و در ازایِ پرداخت هزینۀ میز ضیافتی یک شبه، دولت اقلیم را با خود به صحنۀ چاقوکشی بزرگی میکشانند و نقش کردهای اقلیم در این چاقوکشی، صرفا نقش نوچه و در نهایت جسد است. هزینۀ نهایی اقلیم، بسیار بیشتر از هزینۀ شام مختصر این ضیافت کذایی است. آنها روی آرزوهای اقلیم، شرط بندی ناجوانمردانهای کردهاند.
بوی بدی از این ماجرا به مشام میرسد. درست همان بوی گندی که در نهایت، صبغۀ تاریخی خواهد خورد.