مذاکرات هسته ای ایران نه موفق خواهد شد و نه میتواند موفقیت آمیز باشد!
دیپلماسی ایران و آمریکا در حال شکست است زیرا واشنگتن قابل اعتماد نیست.
دیوید فارس | هفته نامۀ ویک چاپ آمریکا، هفتم دسامبر ۲۰۲۱
ترجمۀ حیدر سهیلی اصفهانی برای سهیل رسانه
کافی است تا مذاکرات تقریباً قطعا محکوم به فنا بین رهبران ایران و اروپا در وین را در این ماه مشاهده کرده باشید تا متوجه شوید که تلاشهای جاری به منظور استفاده از دیپلماسی برای محدود کردن برنامه تسلیحات هسته ای تهران به مراحل پایاناش نزدیک شده است. وقتی این گفتگوها به ناگزیر متوقف شوند، دههها توهم را به خاک میسپارند و بنای درهم ریخته سیاست خارجی آمریکا را آشکار میسازند. چوبهای پوسیدۀ آبروی آمریکا از پس تزئینات بیرون خواهد زد و چند دستگیهای داخلی هر روز زشت تر از دیروزمان، دیگر پشت زرورق دیپلماسی پنهان نخواهد ماند.
مذاکرات از زمان نگارش این مقاله متوقف شده است، اما قرار است هفته آینده از سر گرفته شود. گو آن که دیپلمات های اروپایی در حال حاضر بسیار بدبین به نظر میرسند. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، روز جمعه گفت: رهبران ایالات متحده به سوی تهدیدات تلویحی به کاربرد زور باز خواهند گشت؛ “ما یا به توافق برمیگردیم، یا باید حل و فصل این مشکل را از راه های دیگر بررسی کنیم.». در حالی که ایران در حال افزایش تقاضاهای خود است . تهران خواستار آن است که درصد غنیسازیاش را افزایش دهد و همچنین تضمینی میخواهد تا در صورت پیروزی جمهوریخواهان در دورۀ بعد انتخابات ریاست جمهوری، ایالات متحده دوباره این توافق را از ریشه درو نکند.
نیازی نیست در آزمون روابط خارجی شرکت کرده باشید تا متوجه شوید که چرا این مشکل هر بار پیچیدهتر میشود: ایران رئیس جمهور جدید و تندرویی، به نام ابراهیم رئیسی دارد که باور نمیکند ایالات متحده تا پایان به تعهدات خود پایبند میماند. دلیل موجهی هم دارد؛ در سال ۲۰۱۸، دولت ترامپ بی هیچ دلیلی، جز گستاخی و کینه توزی از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ۲۰۱۵ که به توافق هسته ای ایران معروف است، خارج شد. آن توافق، فعالیتهای غنیسازی ایران را محدود کرده بود و در ازای لغو تحریمها، این کشور را تحت بازرسیهای سرزدۀ آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) قرار داده بود. در حالی که بیشتر جمهوری خواهان به چارچوب توافق اعتراض داشتند، اما هیچ کس، هیچ مدرک معتبری دربارۀ تقلب ایران ارائه نکرده است.
نمایش تحقیرآمیز دونالد ترامپ، اقتصاد ایران را به رکود کشاند و سختیهای بیشماری را بر مردم ایران تحمیل کرد، در حالی که مطلقاً هیچ دستاوردی نداشت. پس از این که ایالات متحده، برجام را نابود کرد، ایران تلاشهایش را برای افزایش توانمندیهایش در حوزۀ غنی سازی افزایش داد و امکانات بازرسان برای نظارت بر فعالیت های هسته ای خود را محدود کرد. امروزه، ایران احتمالا در حال غنیسازی اورانیوم است (فرآیند پیچیدهای برای افزایش غلظت ایزوتوپ U-235 به ۲۰ درصد تا سوخت نیروگاههای هستهای را تامین کند). اگر این غلظت به ۹۰ درصد برسد، میتوان بمبسازی را شروع کرد. هرچند تهران همیشه قصد انجام این کار را رد کرده است.
شایان ذکر است که در وهله اول، هدف توافق، کلا جلوگیری از رسیدن ایران به چنین مرحلهای بود و توافقی که ترامپ آن را به شکست کشید، نشان دهنده نقطۀ اوج بیش از یک دهه دیپلماسی اغلب کینه توزانه، همراه با آغازی دروغین بود. دولت ترامپ، با منطقی آن قدر متزلزل که نمیتوان آن را جدی گرفت، ادعا کرد که توافق با ایران احتمال دستیابی ایران را به سلاحهای هستهای افزایش میدهد و مدعی بود که این برون رفت، تهران را وادار میکند که به میز مذاکره بازگردد. یعنی یا مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی به راحتی در برابر شرایط آمریکا سر تسلیم فرود میآورند و یا با حملات هوایی توفنده رو به رو خواهند شد.
نیازی به گفتن نیست که ایران با دولت ترامپ مذاکره نکرد و هیچ حمله هدفمندی هم از سوی ایالات متحده انجام نشد، اما پیامد بلندمدت مهمتر این است که ترامپ ممکن است برای همیشه اعتبار آمریکا را خدشه دار کرده باشد. چرا طرفهای مذاکره کننده باید بپذیرند که تصمیمات و توافقات سیاست خارجی ایالات متحده می تواند از تغییر قدرت اجرایی در واشنگتن جان سالم به در ببرند؟ دولت های دیگر نیم دوجین سال را صرف مذاکره برای توافقی نمی کنند که فقط دو یا سه سال دوام بیاورد.
وضعیتی که ترامپ ایجاد کرده است، چیزی شبیه معمای زندانی است، آزمایشی فکری که محققان روابط بینالملل برای درک مشکلات ذاتی دولتها در اعتماد به یکدیگر در قلمرو هرجومرج سیاست جهانی، از آن بهره میگیرند. تصور کنید شما و یکی از دوستانتان تصمیم به انجام جنایت سبکی میکنید و از قبل موافقت میکنید که اگر گرفتار شدید، چیزی نگویید. متأسفانه، معلوم میشود که شما کلاهبردار هستید و دستگیر میشوید و پس از آن، کارآگاهان بلافاصله شما را به اتاقهای بازجویی جداگانهای میفرستند.
اگر هر دو چیزی نگویید، احتمالاً یک سال زندان کوتاه مدت خواهید داشت. اما اگر دوستت را مقصر بدانی و او ساکت بماند، سه سال به او میرسد و تو آزاد میشوی و برعکس. اگر هر دوی شما یکدیگر را بفروشید، محکومیتتان دو سال خواهد بود. بدتر از این که به معامله پایبند باشید، اما بهتر از این که لو داده شوید. اگر به همدیگر اعتماد نکنید، هر دو در نهایت وضعیت بدتری خواهید داشت.
بسیاری از محققان روابط بین الملل معتقدند که این منطق اساسی در مورد انواع تعاملات بین کشورها، از جمله مذاکرات تغییرات آب و هوا، توافقنامههای کنترل تسلیحات و محدودیت های ماهیگیری اعمال میشود. دولتها بهتر است از شرایط موجود، مثلاً توافقی برای کاهش ذخایر سلاحهای هستهای یا حفاظت از جمعیت ماهی تن پیروی کنند. در ازای کمی ناراحتی، هر دو طرف از یک نتیجه بدتر جلوگیری میکنند. اما همان طور که هیچ کس، اجرای توافق بین دو جنایتکار کوچک را تضمین نمیکند، هیچ حاکم جهانی نیز وجود ندارد که متقلبانی را مجازات کند که مخفیانه هزاران سلاح اتمی میسازند یا اقیانوس هر ماهی را غارت میکنند.
گوش کسی به این حرفها بدهکار نیست، اما نظریهپردازان باهوش بازیها که این افسانه کوچک را ساختهاند، فکر میکنند راهی برای تغییر محاسبات فاجعهبار به سبک کوبایاشی مارو Kobayashi Maru وجود دارد که نوعی تمرین، بهطور نامحدودی تکراری است. به عبارت دیگر، اگر انتظار دارید دوباره با دوست خود همکاری کنید، به احتمال زیاد به قول هایی که به یکدیگر دادهاید، پایبند خواهید بود. ایجاد روابط پایدار و فرصتهای معمول برای همکاری و حل مناقشه بین دولتها، روشی است که ناظران بر این باورند نهادهای بینالمللی، با وجود این که کلانتری در شهر وجود ندارد، درگیری را کاهش میدهند.
توافق با ایران میتوانست شروعی برای تقویت اعتماد بین واشنگتن و تهران باشد. درعوض، ترامپ در این بازی، ایران را فروخت.
و این اولین بار هم نبود؛ در آغاز دهۀ ۱۹۹۰، ایالات متحده از معاهدههای متعددی، یکی پس از دیگری بیرون رفت. گاهی اوقات، از توافق نامه های موجود (مانند معاهده موشک های ضد بالستیک) خارج شد و گاهی سنای ایالات متحده، معاهدات رسمی را تصویب نکرد( مانند معاهده منع مین در سال ۱۹۹۷) یا اخیراً، خواستار بازنگری یک طرفه در یک توافق موجود شد (مانند اصرار دولت ترامپ بر مذاکره مجدد دربارۀ توافقنامۀ تجارت آزاد آمریکای شمالی).
در مجموع، این جنجالها، اعتماد دیگر کشورها را به دیپلماسی آمریکایی سختتر کرده است، بهویژه زمانی که حزب جمهوریخواه در راس قدرت است. سابقۀ طولانی دشمنی و درگیری بین ایالات متحده و ایران، غلبه بر خیانتهای گذشته را حتی سختتر میکند، به ویژه زمانی که همان حزب جمهوری خواه آشکارا در حال طراحی کودتا برای سال ۲۰۲۴ است. تهران میداند که خاورمیانه آخرین جایی است که دولت بایدن میخواهد سرمایۀ سیاسی محدود خود را خرج کند و پس از نزدیک به بیست سال تهدید به حمله که هرگز محقق نمی شود، مذاکره کنندگان ایران را می توان بخشید که چنین تهدیدهایی را نمایش می پندارند.
در نهایت، ایران تضمین هایی را که میخواهد در این جا دریافت نخواهد کرد. واشنگتن مستقیماً در این گفتگوها شرکت نمیکند و رئیس جمهور بایدن نمیتواند مطمئن باشد که جانشینش چه خواهد کرد. بنابراین، در غیاب مقداری نبوغ در وین، این بحران احتمالاً به شکل کنونیاش ادامه خواهد یافت و همۀ طرفها وضعیت بدتری خواهند داشت، تا زمانی که ایران بالاخره، سلاح هستهای بسازد یا رئیسجمهور بعدی ایالات متحده، یک بار دیگر، نبرد بیرحمانه و چند دههای و بینتیجهای را راه اندازی کند که هدفی جز ایران ندارد.
در آن مرحله، کاملاً مشخص خواهد شد که بازنده در تمام مدت چه کسی بوده است.