زوزه
255 total views
از دور دست
صدای سگان گله
به گوش میرسد
باز گرگان به گله
زدهاند
اما
سگان ولگرد
در میان زبالههای دهکده
پرسه میزنند
در پی استخوان مرغی
شکمبهای
لقمهای گاز زده
از دهان افتاده
با هر طنین عوعوی خشمگین
گوشی میجنبد
و میافتد
تا مگر لقمه از دهان نیفتد
گاهی سگی ولگرد
سری بر میدارد
و دمی راست میکند
به نشانۀ غروری فروکوفته
و غیرتی ازدست رفته
چرخی گرد تودۀ زباله
زوزه ای مردد
و چشمان بی فروغی
که به تاریکیهای دهکده
دوخته شده
تا مگر در آن وهم سیاه
فروغی از روشنایی
پرتو بیفکند
****
از دور دست
صدای سگان گله
شنیده میشود
عوعویی
بسان هلهلهای
در بزم گریز گرگان
زوزههای پریشان گرگی
نشانۀ شادی بخش شکست
از میان پردۀ سنگین سیاهی
میان دهکده و صحرا
صدای زنگولههای سگان گله
به گوش میرسد
و آن گاه پیکرهای زخم خوردهشان
یک به یک
از راه میرسد
هر کدام به گوشهای
میخزند
تا زخمهایشان را
زبان بزنند
****
سگ ولگرد
گوش و دم راست کرده
نخستین نوای پیروزی
را عو میزند
و در پی او
سگان ولگرد دیگر
شکم سیر کرده از
فضولات دیگران
سگان زخمی گله
بی رمق
خالی از شهوت فریاد
سر بر دست فروافکنده
زوزه ای از درد در گلو
در سکوت
چشمانشان را
می بندند
****
دهکده
آرام است
خوابیده
درپس پردۀ سیاه صحرا
صدایی جز
عوعوی سگان ولگرد
به گوش نمی رسد
حیدر سهیلی اصفهانی(صخره)
سوم تیرماه ۹۵