اسلاید بار اصلینوشته‌های سیاسی مننوشته‌های من

آیا ترامپ تحمل دیدن فاکتورهایش را دارد؟

تظاهرات در شهرهای عراق، شمارش معکوس برای اعلام احتمالی نخستین قربانی حملۀ موشکی ایران و اوج‌گیری تنش در عراق

حیدر سهیلی اصفهانی

 یک سیاستمدار، باید بداند که می‌خواهد چه کند. در دنیای سیاست، اخلاق صرفا روکشی خندان بر چهرۀ عبوس سیاستی شاید غیر اخلاقی است؛ اما هر اقدامی هزینه‌ای دارد. هزینۀ بمب اتمی هیروشیما، از نظر جنگ عادلانه و موازین اخلاقی، بسیار زیاد بود، تا آن جایی که  تا دوران ما هم، این اقدام محکوم می‌شود و هزینه‌هایش برای آمریکا باقی است، اما یانکی‌ها آمادۀ پرداخت آن بودند و پرداختند و اگر بخواهیم نتایج آن را ارزیابی کنیم، دستآوردهای کوتاه و بلندمدت آن برای واشنگتن کم نبوده است، اما آیا دونالد ترامپ، می‌داند که در عراق چه می‌کند؟

 من فکر نمی‌کنم. برعکس، احساس می‌کنم که رئیس‌جمهوری آمریکا قصد دارد، دیگرانی را که ما همۀ آن‌ها را نمی‌شناسیم، در برابر فاکتورهای سنگین خواسته‌های کودکانه‌شان قرار دهد. انگار نه انگار که این تصمیم‌ها را او می‌گیرد. چهره‌اش با آن لبان غنچه، به آدم این احساس را می‌دهد که گویی در دلش به این مرئوسان ابله می‌گوید: «دنده‌تان نرم! خودتان خواستید.» ترامپ، حرف‌شنوترین رئیس‌جمهوری آمریکاست. به طوری که میان خود سفارش‌دهندگان هم  اختلاف افتاده است.

شهادت سردار و هزینه‌ای که تمام نمی‌شود

 هر کس خود را کارشناس خاورمیانه می‌داند، از غیض نهادهای صهیونیستی و کینۀ دیرینۀ آن‌ها ضد سردار قاسم سلیمانی آگاه است. شاید کمتر کسی به اندازۀ ایشان، چنین پروندۀ قطوری در موساد دارد. قاعدتا، اطلاعات پیرامونِ شخصیتی مثل ایشان و حتی رده‌های پایین‌تر از ایشان، در داخل فوق محرمانه است، اما ماموران موساد سال‌هاست که کوچکترین زوایای زندگی ایشان را می‌کاویدند و جار می‌زدند. خودشان هم اعتراف می‌کردند که کشتن سردار کار آسانی است، چون ایشان اصلا، از خود محافظت خاصی نمی‌کرد. با این حال، از ریختن خونش سر باز می‌زدند. هیچ کس به اندازۀ ماموران موساد نمی‌داند، مردۀ سردار از زندۀ او خطرناکتر است. چون سردار شهید سلیمانی، برخلاف تصور، مردی بسیار میانه‌رو، با انعطاف  عجیبی در چک و چانه زدن بود.

 اما حالا که از جهان رخت بر بسته است، چهرۀ ایشان به سان چه‌گوارایی خاورمیانه‌ای، می‌تواند دردسر بزرگی برای اسرائیل در پی داشته باشد. خیلی سخت است که دریابیم آیا بنیامین نتانیاهو دستور نهایی شهادت ایشان را صادر کرده است؟ چهرۀ او هنگام اعلام این خبر چنین چیزی را نشان نمی‌داد. او آشکارا وحشت کرده بود و هنگام اعلام خبر، آدم را به صرافت می‌انداخت که یا پس از رسیدن به این هوس بچگانه‌اش، از بزرگان موساد و ارتش اسرائیل سخنان تندی شنیده و یا آقا بالاسری دارد که به او تکلیف نهایی کرده است و اهمیتی به پیامدهای جانی آن برای شخص نتانیاهو نمی‌دهد.

 فاکتور کوتاه مدت شهادت سردار

 هجوم به پرل هاربر، هنوز هم داغی تازه است که آمریکایی‌ها را وادار می‌کند که در اعماق قلبشان، از چنین احتمالی بر خود بلرزند. به همین سبب، پس از جنگ جهانی دوم، هیچ کس جرات نکرد به پایگاهی آمریکایی حمله کند. سرنگونی پهپاد تجسسی آمریکایی، شاید در سطح رویارویی کشوری جهان سومی با امپراطوری آمریکا پس از جنگ‌های ویتنام و عراق تازگی داشه باشد، اما در دوران جنگ سرد هم، هواپیمای جاسوسی یو ۲ آمریکا با آتشبار شوروی سرنگون شد. ویتنام و عراق هم در ازای سرنگونی جنگنده‌های آمریکایی هزینۀ سنگینی پرداختند یا می‌پرداختند. با این حال، سرنگونی پهپاد آمریکایی در نوع خود کم نظیر بود.

 یورش به عین الاسد و تقریبا با خاک یکسان کردن آن، توهین بسیار بزرگی بود که دونالد ترامپ، خیلی راحت از کنار آن گذشت، تازه از بابت آن شاد بود. با خیال راحت گفت: “همه چیز است مرتب است. جای هیچ نگرانی نیست. ما کشور ثروتمندی هستیم و از این وسایل زیاد داریم.” بی‌اعتنا به جسارتی که به ساحت قدرت اول دنیا در خاک عراق شده است.

 حمله به عین  ‌الأسد، حیثیت آمریکا را لگدمال کرد، اما برای ترامپ، اصلا مهم نبود. او می‌ترسد که مبادا وارث ویتنام بعدی باشد. اما در واقع، ویتنام بعدی روی داده است. اگر عاقل بود، نیروهای خود را مستقیما به پایگاه‌های آمریکایی در خلیج فارس بازمی‌گرداند، نه به عراقی که آن‌ها را نمی‌خواهد.  

 در عین حال، این آمریکای قدر قدرت، از پیامدهای بعدی این بحران می‌ترسد.

 عراق آبستن بحران بزرگی برای آمریکاست!

 هنگامی که آمریکا وارد عراق شد، دو دوست بزرگ داشت و یک دشمن. بیش از شصت درصد جمعیت شیعۀ عراق و بیست درصد جمعیت کرد، دوستان آمریکا بودند و جمعیت حاکم سنی عرب که حدود بیست درصد بودند، دشمن قسم خوردۀ آمریکا!

 با این حال، آمریکایی‌ها در نبرد با دسته‌های مسلح برخاسته از این اقلیت، هزاران کشته دادند. حالا آمریکایی‌ها تصمیم گرفته‌اند کار عجیب و غریبی کنند. از اقلیت دشمن قبلی، نیروهای مسلح بگیرند. اقلیتی که قصد دارد دیکتاتوری خود را احیا کند.

 آمریکا قصد دارد کردها را نیز با خود همراه کند. کردها و اقلیت سنی عرب، کارد و پنیرند، اما ترامپ مشکلی با این موضوع ندارد و احساس می‌کند که می‌تواند این مشکل را با پول عربستان حل کند. به این موضوع اهمیتی نمی‌دهد که اکثریت شیعه، به تدریج، با آمریکا دشمن خونی شده‌اند و در آینده باید برای نبرد با این اکثریت آماده باشد. اکثریتی که حامی بزرگی به نام ایران دارد.

 این همان فاکتوری است که آمریکا باید بپردازد و شخص ترامپ هیچ تصوری از آن ندارد.

 نگاهی به آینده‌ای نچندان دور

 مجلس عراق، نمی‌تواند موافقتنامۀ حضور نیروهای آمریکایی را تمدید کند. یعنی کسی جراتش را ندارد. آمریکایی‌ها، به تدریج وارد جنگی فرسایشی خواهند شد که جان جوانانشان را خواهد گرفت. این بهای اصلی خروج از برجام و کشتار ناجوانمردانۀ هیات ایرانی و عراقی است.

 کاری که آمریکا می‌خواهد انجام دهد، عملا ورود به جنگی فرسایشی است که در آن سپاهیانش را نیروهای ارتش سابق بعث تشکیل می‌دهند. همان‌هایی که بعدا نام «الدوله الإسلامیه فی العراق و الشام- داعش» را بر خود نهادند.  بدون تعارف، این یعنی خودکشی و خروج مفتضاحانه از عراق و شاید هم در آینده، زمینه برای حضور روسیه در این کشور هموار شود. بعثی‌ها هیچ وقت نتوانسته‌اند با آمریکایی‌ها  اتحاد ثابتی داشته باشند، اما اگر کارد به استخوان برسد، هیچ دولتی، مثل روسیه نمی‌تواند نظمی در عراق برقرار کند که در آن، سه طرف متناقض با هم سازگار شوند.