عراق تجربهای زیبا برای ذهنهای نازیبا
حیدر سهیلی اصفهانی
در طول سالیان دراز سرمایهگذاریهای سیاسی، حیثیتی و اقتصادی انبوه در عراق، من جزو کسانی بودم که در هر مناسبتی هشدار میدادم که این بازی نقطۀ صفر شوکهکنندهای خواهد داشت. هر بار نصیحت میکردم که این تنور برای نان پختن است، نه در آن نشستن! ماجرای استقلال کردستان شد، هشدار دادم که نباید ایران در برابر این اتفاق بایستد. شاید در کوتاه مدت دولت کردستان، روابط نچندان مناسبی با ایران داشته باشد، اما در بلند مدت این دولت تنها یک فضای حیاتی خواهد داشت و آن ایران است. خواستار آن بودم که اگر فعلا با این استقلال مخالفت میشود برای رهبران اربیل توضیح داده شود که چرا و به چه علت!
حالا مسئولان کشورمان حیرتزده و شوکه از رویدادهای عراق هستند. همان بعثیهای داعشی که اجساد کسانشان در خیابانهای موصل و تکریت در خیابانها افتاده بودند، ریش و پشمشان را زدند و حالا خیلی شیک، سه تیغه کردهاند و تیشرت پوشیدهاند و در خیابانها بغداد جیغ میزنند “ایران بره بره”! همان زنان روبندهبند داعشی که برای جهاد در راه خدا تبلیغ میکردند، حالا در کنار میدان التحریر بغداد، برای «انقلابیان» کوکو میپزند ” چون ننه جان کار دیگهای که از من بر نمیاد تا برای این بچهها بکنم!” دختران بیحجابشان هم تیشرتهای تنگ بر تن، با پرچم عراق بر سینه، آتش جهاد را تیز میکنند.
بازی بعثیها برای خر کردن درازگوشان نتیجه داده است. اینها به من ایرانی چه ربطی دارد؟ روزی توصیه میکردم که بگذارید داعش وارد بغداد شود، آن گاه فرق داعش و بعثی را خواهید فهمید. اگر آن کار را کرده بودند، حالا این پیرزن زرنگِ آب زیر کاه، کوکو را سر قبر شوهر و پسرش بار میگذاشت و صورت مساله در حدی فاش میشد که گوسفندان در حال چرا هم خر فهم شده بودند.
در ایران همه معتقد بودند که این کلک بعثی به هیچ جا نخواهد رسید، اما چه با مزه است قیافههایتان وقتی میبینید همان شیعیان «تا دو روز پیش هوادار» حالا شعارهای بعثی را مو به مو تکرار میکنند. چرا این اتفاق میافتد؟ چون هنوز منطق احساسات، حرف اول و آخر را در تعیین سیاستهای کشورمان میزند.
آیا این تظاهرکنندگان نمیدانند که بازی چیست؟ بیخیال ابلهان شویم که باید هم بشویم، بسیاری از آنها میدانند. اما روی بلاهتمان حساب بی در و پیکر گشودهاند. میگویند: اگر بعثیها نقاب از چهره برداشتند و خواستند حمام خون راه بیندازند، ایران در هر حال، به داد ما خواهد رسید.
تاریخ را جدی بگیرید
مشکل سیاستمداران ما همین است. کتاب نمیخوانند و مشخصا کتاب تاریخ نمیخوانند. بین آن همه کتاب خوب، کافی است کتاب اسماعیلیۀ دکتر فرهاد دفتری را بخوانید که بیشک بزرگترین متخصص در این حوزه است. بخشی را که به قیامهای شیعیان اختصاص داده، وقتی میخوانید اقلا به سه یا چهار واقعه اشاره میکند که در آن، کوفیان قرار بود با خودِ امام، پسر امام و نوادۀ امام، یا پیروانش، سپاه صد هزار نفری تشکیل دهند و روز واقعه، به زور هزار نفر جمع شدند. از شهادت امام حسین تا کشتار توابان تا شهادت نفس زکیه و دیگر و دیگر و دیگر، این صحنه تکرار شده است: سپاه صد هزار نفری هواداران، به ناگاه به سپاه صد هزار نفری دشمن تبدیل شد و بقیه به گوشۀ خانهها خزیدند.
تا کی ایران در عراق مشکلی نداشت؟ تا زمانی که تحریم حاکم نشده بود. به محض گسترش دامنۀ تحریم، نفوذ واقعی ایران کمتر و کمتر شد و به محض باز شدن کیسۀ ارزاق سعودی در عراق، دیگر سگ، صاحبش را نمیشناخت. اما سیاستمداران ما، واقعیت عراق را در آن هتلهای شیک نوساز ارزیابی میکردند.
متاسفانه تاریخ نمیخوانیم. نمیبینیم که نیاکانمان، در چند برهه از تاریخ، حاکمان واقعی عراق بودند و اجازه ندادند که عراق به دامان ایران بازگردد. در حالی که هنوز زبان عربی در عراق حاکم نشده بود و هنوز مردم در کوی و برزن فارسی سخن میگفتند، خاندان بویه، زیر بار استرداد عراق نرفتند.
متاسفانه عادت نداریم نگاه دقیق به تاریخ بیندازیم تا دریابیم که ستون فقرات ماشین نظامی صدام در طول هشت سال جنگ تحمیلی و بعد از آن، قبیلۀ بزرگی بود که پس از هزار و چهارصد سال جعل تاریخ، حتی نتوانسته است ریشههای دیلمی خود را برای پژوهشگران واقعی، پنهان نگاه دارد. آنها خود ما بودند و خیانت کردند و حالا عربهای برآمده از بادیه شدهاند.
ایران بره بره
فریاد “ایران بره بره” مرا سر شوق میآورد و با صدای بلند میخندیدم. حتی نفهمیدیم که بغض خشم مردم ما در آبان خونینی که گذشت چرا ناگهان ترکید. مردم سئوال میکردند آن همه هزینه در عراق برای این بود که با ته کشیدن ارزاق با ما همچون سگان برخورد کنند؟ در حالی که کارگران در کشورمان، گاهی ماههاست که حقوق ماهیانۀ خود را نگرفتهاند؟
تاریخ گوش ما را گرفت و بر سر راه درست نهاد. به ما گفت: “ای ابله! این جا، نباید ماند، باید صادر کرد و بیرون آمد.”جنسهای ما ارزان است. حتی اگر دولت عراق ممنوعشان کند هم، قاچاقچی به سر منزل مقصود میرساند.
بسیار جای خوشی دارد که این اتفاقات افتاد.
اقتصاد ایران در حوزۀ عراق، نه تنها آسیب ندیده است، بلکه از این پس، شاهد رونق به سزایی خواهد بود. این درست که عربستان جنسهای خوراکی و دارویی مونتاژ خود را به درون عراق میریزد، اما تا کی میتواند برای این کار، ابلهانه سوبسید و یارانه بپردازد. دست سیاستبازان و کاسبان دین از عراق کوتاه خواهد شد. همان کسانی که هزینۀ سنگینی را روی دست ملت میگذاشتند تا مثلا از نفوذ ایران پاسداری کنند، اما دست سرمایهگذاران، نه برای سرمایهگذاری در عراق، بلکه برای سرمایهگذاری در خوزستان باز شده است.
صادرات کالا به عراق و توقف سرمایهگذاری
بازاری که نه تنها به درون ایران، بلکه به درون عراق هم جنس میریزد. کاشت برنج در این استان زرخیز که ابلهانه سالهای مدید به تاخیر افتاد، اکنون ظرف یک سال، به چهار برابر رسیده است. قیمت یک گونی ده کیلویی برنج عنبر بوی خوزستانی، ظرف یک سال، از صد و چهل هزار تومان به یکصد هزار تومان رسیده است. برنجی که باب میل مصرف کنندۀ عراقی است.
شرکت کاله که معلوم نیست، با کدام توجیه اقتصادی کارخانهای در کربلا تاسیس کرده بود، در آتش هدایای سعودی سوخت. تجهیزاتش از بین رفت و پانصد کارگر عراقیش از کار بیکار شدند. در حالی که مدیرعاملش قول بازسازی داده بود، چندی پیش، باقیماندۀ تجهیزاتش را بار تریلرها کرد و در میان صدای شیشکی جوانان عراقی، به ایلام برد تا به شعبۀ خود در آن جا تحویل دهد. چندی بعد، عراقیهای متخصص در شیشکی، ملچ و ملوچ کنان پنیر الحیات ساخت عراق را به سق زدند. اگر میدانستند که این محصول شرکت کالۀ خوزستان است، یک شیشکی نثار خودشان میکردند.
این درس را باید جدی گرفت
بله، باید جدی گرفت! پیش از ما هم دیگران از این غلطها کردهاند. روسها و چینیها و دیگران… اتفاق خاصی نیافتاده است. فقط آموختیم که سرمایهگذاری باید در داخل ایران و با هدف اشتغال برای بیکاران خودمان باشد و کالا را یا باید رسما صادر کرد، یا به دست قاچاقچی سپرد. اگر هم خواستیم بیرون از ایران سرمایهگذاری کنیم، باید جایی را در نظر گرفت که اصولا بدانند اقتصاد چیست و آن را با مقولاتی مثل عشقبازی در نیمه شب اشتباه نگیرند.
بعضی شرکتهای ایرانی کارهای جالبی کردهاند. شرکتی عراقی قطعات را از ایران میبرد و مونتاژ میکند و روی آن مینویسد: با افتخار ساخت عراق! این کارها در بازار جهانی معمول است و هیچ اشکالی هم ندارد.
مهم این است که کاسبان دین و سیاست، دستشان در عراق بسته شد. این پیروزی را به تک تک هم میهنانم شادباش میگویم.