خودسوزی با کبریت آماتوریسم افراطی
حیدر سهیلی اصفهانی
دیروز هنگام دوچرخهسواری، روی پل فردوسی اصفهان، روحانی کوچک اندامی را دیدم که با دو بانوی دوچرخهسوار گفتگو میکرد. به خیالم افتاد که شاید حاج آقا، آن دو را از دوچرخهسواری آن هم در ایام سوگواری نهی میکند، اما وقتی به آنها رسیدم، متوجه شدم که برخلاف پندارم، ایشان در حال تشویق دو بانوست و سعی دارد به آنها بفهماند که اسلام هیچ مشکلی با این کار آنها ندارد و این افکار مشتی کجاندیش بیسواد است. همانهایی که من نامشان را آماتوریسم افراطی گذاشتهام.
این روزها، هر جا سر میگردانیم، خیل آماتورهای بیسواد در سراسر جامعه، همچون موریانه به همه جا نفوذ کردهاند. هیچ عرصهای نیست که نباشند. همیشه بدفکر، بیسواد، دست کج و با درک بسیار کم از اوضاع پیرامونشان… اگر حب و بغضهای سیاسی را کنار بگذاریم و از صفبندیهای مجازی و فریبکارانۀ چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب و اپوزسیون، سر بیرون بیاوریم و از بالا به همۀ این موجودات نگاه کنیم، فقط یک چیز میبینیم: آماتوریسم، آن هم در بدترین شکل خود..!
اگر عدهای، درِ پشتی حوزههای علمیه را شکستهاند، خود را تا بالاترین مدارج دینی هم کشاندهاند و چون اختاپوسی روی گلوی علمای راستین حلقه زدهاند؛ در حوزههای دیگر نیز، کسان دیگری هستند که سوار بر اسب چموش و ابله سیاست، به تاخت و تاز و جفتکپرانی مشغولند. کلمهای هم به آنان بگویی، یا مرتد دین میشوی یا ناکث و مارق سیاست!
در حوزۀ ورزش هم از این محصولاتِ «از آسمان فرود آمده» کم نیست. آنهایی که نسخههای بلاهتشان را همه جا پخش کردهاند و به خورد این جامعه میدهند. در جایی، به بهانۀ مبارزه با اسرائیل، امتیازهای ورزشی و حیثیتیِ بزرگی به این رژیم توخالی میدهند و در جای دیگر، با فریب افکار عمومیِ مؤمنان، راه را بر ورزشدوستی زنان و دختران میبندند. روزی از دوچرخهسواری آنان جلوگیری میکنند و روز دیگر، درِ ورزشگاهها را بر آنان میبندند. با تلاش همین آماتورهاست که اکنون، برای دختران، فحشا و فساد، از ورزش بسیار آسانتر شده است.
هر جا رو میگردانی، دخترکی را نی قلیان بر لب، در کنار دوست پسرش، بر لب جویی میبینی؛ اما آماتوریسم افراطی، ضد دوچرخهسواری بانوان بیانیه صادر میکند و دختران حسرت بر دل را پشت نردههای ورزشگاهها نگه میدارد تا بیضۀ دین دچار خللی نشود.
آن روحانی جلیل القدر، با زبان ساده، میکوشید همین سخنان را به آن بانوانِ دوچرخهسوار بفهماند. سعی داشت به آنها بگوید: حتی اگر در درون سالیان دراز گسترش اسلام، شواهد زیادی دال بر کجفهمی باشد، اما ما نسل جدید و فهمیده نیازی نداریم که به سوی کجفهمیهای تاریخیِ مسلمانان برویم؛ چون این دین تجربیات زیادی هم در درست فهمی و پاکی و صداقت و ابتکار دارد و ما میتوانیم از آن بخش خوشه بر چینیم.
سحر، خود را آتش زد! هیچ کس، ناشکیبی این دختر معصوم را توجیه نمیکند. ای بسا، او دچار نوعی بیماری یا افسردگی مزمن بوده که سرکوب ظالمانۀ عشق او به فوتبال یا تیم محبوبش، آن را تشدید کرده باشد. ما نه پزشکیم و نه پس از مرگ دل خراشش، سخن در این باره اهمیتی دارد. درد بزرگ ما، آماتوریسمی است که چپ و راست بر دو گونۀ جامعه سیلی میزند و کسی نیست در برابرش بایستد.
شاید هم مسخره باشد که از آماتورهایی بخواهیم که در برابر آماتورهایی از جنس دیگر ایستادگی کنند. این درد، عمیق، جدی و مشترک است و تا آن را از ریشه در نیاوریم، نه دین ما دین و نه دنیای ما دنیا بوده و خواهد بود.