جدل یا بحث: از گذشته تا امروز
حیدر سهیلی اصفهانی
نوشتهای متعلق به: ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۵
شاید چهره حیرت زده میر حسین موسوی را هنگام مناظره با احمدی نژاد، هنوز به خاطر داشته باشید. نشانههای پرسش بزرگی روی چهره او شکل گرفته بود. حتی شاید به نظرش میرسید: طرف مقابل، چیزهایی می داند که خود او از آن آگاه نیست .
برای خود ما هم بسیار پیش آمده است. بارها، قیافه حق به جانب و تیرباران اطلاعات دیگران، ما را گیج کرده است و حتی خودمان دنبال اشکال کار خودمان می گردیم که مبادا طرف راست میگوید. گاهی با کسی بد شدهایم که این روش درباره او به کار گرفته شده است و او راهی جز این ندارد که خود را از ورطهای که گرفتار شده، نجات دهد و در موضع انفعالی قرار گیرد. آیا این روش تازگی دارد؟
جالب است بدانید نخستین آثار مکتوب در این باره به دوران یونان باستان باز میگردد. زمانی که مدرسه سقراط برای مقابله با روشهای سوفسطایان در سخنوری، ناگزیر از شکل دادن به قواعد و مقرراتی شد که بعدها نام منطق بر آن نهاده شد. ارسطو شاگرد افلاطون که از بزرگان نسل دوم مدرسه سقراط بود، توانست کتابی به نام ارغنون بنویسد تا به شکل کاملا حرفهای نشان دهد: روشهای زبانباز پیشبرد بحث یا جدل چیست. این کتاب در اصل ضد روشهای سوفیسطی نوشته شده بود.
سوفسطائیان به جویندگان کرسیهای اکلزیا (مجلس قانونگزاری دولتشهر آتن) میآموختند: به جای بحث، جدل کنند. مثلا به نقاط قوت بحث طرف مقابل بی توجهی کنند و نقاطی را که به نظر قابل نفوذ میرسد، درشتتر کنند. با پیش کشیدن شیوههایی مثل استهزای طرف مقابل، شیرازه فکری او را از هم بپاشند و از سوی دیگر، از امکاناتی که شرایط موجود در اختیارشان قرار میدهد، نهایت سوء استفاده و بهرهبرداری ناشایست را بکنند.
این روش این روزها، بسیار رایج است. به ویژه در کشور ما که بعضی افراد یا موضوعات، در حاشیه امنیت نقد یا انتقاد قرار دارند. مثل آن دوران که عدهای، سخن خود را به سخنان یا مواضع بزرگانی گره میزدند تا از نوعی حاشیه امنیت در حوزه سیاست یا اخلاق برخوردار بودند، امروزه هم عدهای هستند که میگویند: آیه قرآن را زیر سئوال مى برى..؟ منظورت این است که رهبرى اشتباه کرده است؟ یا …
در هر بحثی ممکن است کسانی کاملا مخالف باشند و یا کاملا موافق، اما راه برای شکست دادن حریف این است که سوار موج شوی و طرف مقابل را در انزوا و در شرایطی قرار بدهی که یا تسلیم شود یا هزینه سنگین پیامدهای آن را بپذیرد و یا او را در شرایطی قرار بدهی که نتواند وارد جزئیات شود و اطلاعاتی را که دارد رو کند. حتی ممکن است آن اطلاعات را همه بدانند، اما حاشیه امنیت، آن اطلاعات را دست نیافتنی یا غیر قابل اشاره کرده است.
این چیزی بود که احمدی نژاد را به قدرت رساند و او توانست هشت سال تمام با تکیه بر اصل «بگم بگم» حکومت کند و در پی او موجی از کسانی به راه افتاد که احساس کردند این روش میتواند آنها را از میانبرهای بسیار کوتاه به اهداف خود برساند و متاسفانه درموارد متعددی هم رساند. نتیجه آن، آماتوریسمی است که با حداقل اعتقاد، بیشترین موقعیتها را از آن خود کرده است… آیا فکر می کنید امکان رهایی از این روشهای اهریمنی هست؟
این روش، از جمله قدیمیترین و البته ناجوانمردانهترین روشهایی کسب قدرت و حق نامشروعی است که بشر تاکنون به آن دست یافته است و تنها راهِ غلبه بر آن، گسترش آگاهی دربارۀ آن است. چون سادهلوحان، نخستین هدف این شیوه است و همیشه هم دربارۀ این قبیل افراد، تضمینی نزدیک به صد رد صد دارد.