ترامپ مانیفست نظام سرمایه داری علیه توسعه جهانی
دنیای امروز به سرعت در حال جهانی شدن وبه عقیده بسیاری کم رنگ شدن مفهوم جغرافیاست که نخستین رهاورد آن برای کشورهای کمتر توسعه یافته و کم برخوردارفاصله گرفتن با فقر به شمار می رود. اما آمریکا به عنوان نماد نظام سرمایه داری که ترامپ تاجر پیشه سکان سیاسی آن را عهده دار بوده بقای این سیستم را مقاومت و برهم زدن قاعده پیشرفت دیگر کشورها به قصد بهره کشی می داند.
منبع: ایرنا
در پنجاه سال گذشته تصویر ما از مفهوم توسعه عبارت بود از ثروتمند شدن تعدادی از کشورهای فقیر که به تدریج توانسته بودند خود را به سطح درآمد کشورهای توسعه یافته برسانند. اما با روی کار آمدن تفکر ترامپی مانفیست جدیدی مبنی بر تسلط کشورهای غنی بر کشورهای فقیر و به طبع آن غنی تر شدن ثروتمندان و فقیر شدن فقرا در حال شکل گیری است.
اصطلاح جهانی شدن ابتدا در اواسط دهه ۶۰ میلادی و سپس اواسط دهه ۹۰ مورد استفاده عموم قرار گرفت. جهان بیشتر و بیشتر به هم پیوسته شده و این چیزی است که همه ما درباره آن توافق داریم. جهانی شدن به یکی از مهمترین جریان های ماندگار برای سالهای پیش روی ما تبدیل شده است. آن فرایند، گذار از یک اقتصاد بین المللی متشکل از واحدهای ملی
جدا از هم به اقتصادی جهانی متشکل از اقتصادهای ملی ادغام شده خواهد بود.
اما با روی کار آمدن سلبریتی آمریکایی و تصمیم هایی از قبیل” توافق آب و هوایی پاریس که به امضای نزدیک به ۲۰۰ کشور جهان رسیده بود، پیمان تجاری فراآتلانتیک، پیمان تجاری ترانس- پاسیفیک که میان کشورهای حاشیه اقیانوس آرام بسته شده بود، خروج از پیمان جهانی تجارت بین الملل اسلحه، لغو پیمان تجاری نفتا میان کشورهای آمریکای شمالی، پیمان منع موشک های هسته ای دوربرد و میان برد، خروج از سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسک)، خروج از شورای حقوق بشرسازمان ملل متحد و از مهمترین تصمیم جهانی اخیر یعنی برجام” دنیا با چالش هایی روبه رو شده و شاهد شکل گیری نظریه ای بر خلاف نظریه جهان تخت و مسطح و برابر بودن فرصت ها برای همه هستیم.
براساس رفتارهای در پیش گرفته از سوی مستاجران کاخ سفید و تصمیم های ارائه شده جهان به شدت در حال بازگشت به سوی تک بعدی و قطبی شدن است.
استاد مدرسه مدیریت دولتی «هرتی» برلین با اشاره به استفاده بی رحمانه دونالد ترامپ از مرکزیت نظام مالی آمریکا، اعمال تحریم های یک جانبه علیه ایران را موجب روبه رو شدن کشورهای جهان با خطرات نبود تقارن اقتصادی و عواقب ژئوپلتیک آن دانست.
«ژان پیزانی فری» در یادداشتی که در نشریه «پروجکت سیندیکیت» منتشر شده افزود: در پنجاه سال گذشته تصویر ما از مفهوم توسعه عبارت بود از ثروتمند شدن تعدادی از کشورهای فقیر که به تدریج توانسته بودند خود را به سطح درآمد کشورهای توسعه یافته برسانند. در اقتصاد به شدت دیجیتالی شده امروز، توسعه، ارزش و توزیع آن در مراکز نوآوری، متمرکز شده و جاهایی که سرمایه گذاری در آنها جریان دارد.
قبل از این پنجاه سال، تصور بر این بود که کشورهای غنی بر کشورهای فقیر تسلط داشته و به همین دلیل غنی ها غنی تر و فقرا فقیرتر خواهند شد. نگرانی عمومی اقتصاددان ها نابرابری ثروت کشورها بود و به تجارت و سرمایه گذاری خارجی به دید تردید می نگریستند. تاریخ نشان داد که آنها اشتباه می کردند و بر خلاف تصور آنها تعدادی از کشورهای فقیر موفق شدند ازاین سرنوشت عبور کرده و به جمع کشورهای ثروتمند بپیوندند.
همچنین «ریچارد بالدوین» اقتصاددان موسسه تحصیلات تکمیلی ژنو، موتوراصلی این پیشرفت را تجارت جهانی ارزیابی کرده و معتقد است که در پی این حرکت رو به جلوبا کاهش هزینه جابجایی ایده ها مواجه خواهیم بود.
به این ترتیب اقتصاددانان نتیجه گرفتند که جهان «تخت» و مسطح شده و اکنون همه در یک سطح قرار داشته و فرصت های برابر دارند. دراین دوره آمریکا یک کشور بزرگ با اقتصاد پیشرفته است که رهبران آن تمایل دارند زیاد روی مرکزیت این کشور و البته مسئولیت های متعاقب از آن تاکید نکنند.
«ژان پیزانی فری» در ادامه یادداشت خود توضیح می دهد که دنیای تخت یا مسطح اکنون پایان یافته است.
چه سرمایه گذاری ملموس را در نظر بگیریم و چه شبکه های دیجیتال و چه تبادلات مالی، اقتصاد جهان در حال برگشت به سوی «مرکزیت» است. دنیا دیگر تخت نیست، بلکه پست و بلند است.
به گفته نویسنده علت این است که در اقتصاد به شدت دیجیتال شده امروزی هنگامی که بخش رو به افزایشی از خدمات با هزینه ی صفر تولید می شود و سود و ارزش اقتصادی به سوی مراکز نوآوری حرکت می کند، سود و سرمایه کمتری به تولیدات کالاهای ملموس اختصاص پیدا می کند. از سوی دیگر شبکه های دیجیتال به افزایش عدم تقارن کمک می کنند.
به گفته وی تصور عمومی بر این بود که جهان دیجیتال یک شبکه نقطه به نقطه و بدون مرکز خواهد بود اما اینطور نشد. در عوض شبکه اینترنت بیش از پیش و بر اساس «هاب» ها، سلسله مراتبی شده است.
براساس یک پژوهش دانشگاهی وی نتیجه می گیرد که کنترل «گره» ها در شبکه ها، قدرت فوق العاده ای به کنترل کننده می بخشد. «هلنه رِی» از مدرسه اقتصاد لندن این افسانه را که آزاد گذاشتن نرخ ارز می تواند به طور خودکار کشورها را از عواقب تصمیم های بانک مرکزی آمریکا مصون نگه دارد رد می کند. به نظر او کشورها برابر جریان بی ثبات کننده سرمایه به داخل و خارج، فقط می توانند با کنترل و نظارت دقیق روی اعتبار و سرمایه از خود محافظت کنند.
در مدل شبکه ای خط و گره، توزیع دستاورهای حاصل از باز بودن (بازارها) و مشارکت جهانی دچار اعوجاج شده است. کشورها به طور روزافزون متوجه این نکته می شوند که شرکت در این بازی که جز توزیع نابرابر، از دست دادن اقتصاد خرد و استقلال مالی دستاورد دیگری ندارد، به نفع آنها نیست.
نتیجه دیگر جهان غیر مسطح، عواقب ژئوپلیتیک آن است.هرچه اقتصاد جهان به سمت عدم تقارن حرکت کند، چندجانبه گرایی ضعیف تر شده و بازیگران به سمت کنترل گره های شبکه جهانی خواهند رفت.
به گفته این استاد دانشگاه، اقتصاد دانانی مانند «فَرِل» و «نیومن» اکنون از «تسلیحاتی شدن اتکای متقابل» و تحول آن از یک ساختار اقتصادی و تبدیل آن به یک ساختار “تحکیم قدرت” سخن می گویند.
استفاده بی رحمانه دونالد ترامپ از مرکزیت سیستم مالی آمریکا و مرکزیت دلار برای فشار آوردن به شرکای این کشور به منظور همراهی با تحریم های یک جانبه علیه ایران، دنیا را وادار کرده که متوجه بهای سیاسی عدم تقارن اقتصادی و (خطرات) اتکای متقابل شود.
آن طور که این اقتصاددان می گوید در مقابل چین و شاید هم تا حدی اروپا، برای ایجاد شبکه های خود و در دست گرفتن کنترل گره های آن مبارزه خواهند کرد. به گفته وی، آن چه در این بین قربانی می شود چندجانبه گرایی خواهد بود.
به گفته وی در دنیای جدید جدا کردن اقتصاد از ژئوپلتیک دشوار خواهد بود. “این دیگر دنیای مسطح (میلتون) فریدمن نبوده، بلکه دنیایی خواهد بود بر اساس «بازی های تاج و تخت».
دنیایی که الگوی آن نظام پیشین برده داری با تغییر چهره مبتنی بر اقتضائات نوین به قصد تسلط بر منابع دیگران، تعریف اقتصاد جهانی مطابق نیاز مالی و عرضه مطلق به دیگران به عنوان متقاضیان دائمی است. تابو نظام سرمایه داری نوین که ایالات متحده مدعی نماد آن بوده پیشرفت به قصد تولید، عرضه و رقابت و خط قرمز آن استقلال برای زدون فقر است.