اسلاید بار اصلینوشته‌های سیاسی مننوشته‌های من

نفتکشی در کنار جبل الطارق

Loading

حیدر سهیلی اصفهانی

 یادش به خیر استادمان، دکتر سریع‌القلم، همیشه این جمله را تکرار می‌کرد: «یادتان باشد قدرت تابع حجم است!»

 آمریکا مدتی است که نه تنها پذیرفته است پرحجم‌ترین کشور خاورمیانه را به سانِ دشمنی همیشگی در شمار آورد، بلکه حتی با فراغ بال کامل، به کشوری میکروسکوپی مثل اسرائیل اجازه داده است تا سر به سر این قدرت منطقه‌ای کلیدی بگذارد و همه جا و همواره، سایه به سایه او را تعقیب کند تا ضربات پی در پی، به آن وارد آورد.

جملۀ بنیامین نتانیاهو هنوز در گوش‌ها زنگ می‌زند که با شادی کودکانه‌ای، از افزایش مرگ و میر مردم در ایران به سبب بی‌دارویی و بی‌غذایی خبر می‌داد. شاید کتابی را خوانده که اخیرا منتشر شده است و به واقعۀ کشتار مردم ایران در دوران جنگ جهانی اول می‌پردازد. هر کس این جمله را از نخست وزیر اسرائیل شنید، با خود زمزمه کرد: پس هدف این جماعت تکرار آن کشتار است.

 در روندی تدریجی، در اذهان مردم ایران،  اسرائیل از کشوری در خاورمیانه که مردم ضرورت دشمنی با آن را درک نمی‌کردند، به «رژیم منحوسی» تبدیل می‌شود که دشمن قسم خورده و کینه‌توز تاریخی ملت ایران است. باز همین کودک بزرگسال بود که این ذهنیت را به مردم ایران منتقل کرد، زمانی که در سازمان ملل افسانۀ عبرانی مشهوری را تغییر داد تا به دنیا بگوید: ملت ایران، دشمن دائمی و همیشگی قوم یهود بوده‌اند.

اکنون، این «رژیم منحوس» در حال تبدیل آمریکا، به رژیم منحوس دیگری در ذهنیت سیاسی و تاریخی ملت ایران است. توافق برجام، مسیر مشخصی را برای حل و فصل همۀ مشکلات روابط ایران و آمریکا ترسیم و مشخص نمود. هم خیال آمریکا را از بابت «بمب اتمی ایرانی» راحت کرد و هم به تدریج روندهای جدیدی را برای آغاز مذاکراتِ تازه‌ای میان دو کشور برای حل و فصل مشکلات و تنش‌های موجود نشان می‌داد. اما اکنون، دیگر خبری از روابط میان ایران و آمریکا نیست. این روند، هر قدر هم تاریخی، زیر سایۀ سنگین روابط ایران و اسرائیل مدفون شده است و عملا اسرائیلی‌ها، در حال تحمیل خود بر روابط تهران و واشنگتن، به سانِ متغیری ثابت هستند.

شاید رهبران کاخ سفید، از عمق فاجعه خبر ندارند. اما این فاجعه مدتی است آغاز شده است و آن این که روابط میان ایران و آمریکا، وارد سرازیری «قطع برای همیشه» شده است. به عبارت بهتری، می‌توان گفت: ذهنیت سیاسی ایرانی، فارغ از همۀ تفاوت‌ها و گرایش‌های متضاد، اصولا حضور آمریکا را در سیاست خارجی ایران تحمل نمی‌کنند و بیشتر مایلند این روابط، برای همیشه قطع بماند. این هزینه‌ای است که اسرائیل روی دست آمریکا گذاشته است.

توقیف نفتکشی روسی، حامل نفت کورۀ ایران، به مقصد سوریه، در کنار جبل الطارق، شاید بدتر از این نباشد که این نفتکش نتوانست محمولۀ خود را از کانال سوئز به بندر لاذقیه برساند و در نهایت هم، ایرانی‌ها، راهی جز انتقال زمینی این محموله نخواهند یافت. اما کسی نبود که نداند این اقدام بنا به درخواست بنیامین نتانیاهو به انجام رسید. قطعا، اسرائیل نخست از انگلیسی‌ها درخواست کرده و آن گاه که با معضل آن‌ها در قبال برجام آگاه شده، راه‌حل جایگزینی مثل درخواست آمریکا یافته است. «علی خواجه و خواجه علی» هر دو یکی هستند.

  • انگلستان نشان داد که پایبندی واقعی به برجام ندارد و آماده است با مانورهای ماهرانه، هر بار، خواسته‌های دو هم پیمان اسرائیلی و آمریکایی را بر تعهدات خود در برجام و صلاحدیدهای مرتبط با آن ترجیح دهد.
  • آمریکا، در قبال ایران، گوش به فرمانِ اسرائیل است و هیچ مصلحتی، تکرار می‌کنم هیچ مصلحتی، ممکن نیست که آمریکایی‌ها را از پیروی کورکورانه از فرمان‌های اسرائیل برحذر دارد.
  • اسرائیل، به فردای پس از این دشمنی دست ساز خود، به هیچ وجه نمی‌اندیشد و دل خود را به روابط کج دار و مریز، با چند دولت دست و پا شکستۀ عربی خوش کرده است.
  • زمان زیادی نخواهد گذشت که آمریکا، به یادِ روزهای خوش نفوذ خود در خاورمیانه افسوس خواهد خورد. نفوذی که با دستانِ کودک بازیگوشی به نام بنیامین نتانیاهو بر باد رفت.