• ۲۶ آذر ۱۴۰۴

سهیل رسانه: نگاهی نو، به جهانی کهنه

برنامۀ حساب‌شدۀ آمریکا برای خلع سلاح حزب‌الله

حیدر سهیلی اصفهانی

آن چه امروزه در لبنان روی می‌دهد، نه معادله‌ای پیچیده و نه رازی مگوست و فهمیدنش دشوار، بلکه موضوعی کاملا آشکار است. اسرائیل و آمریکا با هر کس یا جریانی که با آن‌ها درافتاد، با خشونت هر چه تمامتر برخورد کرده‌اند:

  • چنان به غزه یورش می‌برند که گویی در حال بازی یکی از مراحل «بازی زامبی» هستند، هر قدر بیشتر بکشند و ویران کنند، به مرحلۀ دیگری منتقل خواهند شد. در این بازی، اثری از بی‌گناه نیست، قربانیان همگی «زامبی» هستند که باید نابود شوند، حتی با عنوانِ عریضِ «حقوق بشر» یا «مبارزه با تروریسم.»   
  • با خونسردی تمام، با هواپیما و موشک‌ به یمن حمله می‌کنند، می‌کشند و ویران می‌سازند. چرا؟ چون یمنی‌ها را «زامبی‌های تروریست» می‌دانند، چه بزرگ و چه کوچک. منطقشان این است: کودک را بکش پیش از آن‌که بزرگ شود و به «زامبی تروریست بزرگی» تبدیل شود. این منطق غالب آن‌هاست.
  • با آن ‌که ایران کلید صلح منطقه‌ای بود، به ایران حمله کردند. وارد مذاکرات پیشرفته‌ای شدند که در آن ایران پذیرفت سطح غنی‌سازی را از  شصت درصد به فقط سه درصد کاهش دهد و حتی پذیرفت که غنی‌سازی تحت نظارت آمریکا و با مشارکت کشورهایی چون امارات، قطر و عربستان انجام شود، به شرط آن‌که این کار در خاک ایران صورت گیرد. منطقی هم بود، چون تأسیسات هسته‌ای موجود می‌توانست به صنعتی سودآور برای همه تبدیل شود.

اما ناگهان، جنگی اسرائیلی–آمریکایی ضد ایران آغاز شد، و آمریکا مستقیماً پا به میدان کازار نهاد. روشن شد که مذاکرات، چیزی جز فریبی برای جلوگیری از آمادگی ایران در برابر حمله نبود. در این جنگ، فرماندهان ارشد نیروهای مسلح ایران، دانشمندان فیزیک هسته‌ای، و شمار زیادی از بی‌گناهان کشته شدند و دیدیم چه رخ داد.

 امروز، حزب‌الله تنها مانده، از همه سو محاصره شده، و از سوی نهادهای داخلی و بین‌المللی تحت فشار است تا سلاحش را زمین بگذارد تا «صلح» برقرار شود و لبنان در «رفاهی بی‌سابقه» زندگی کند و شیعیان نیز مانند دیگر لبنانی‌ها در «امنیت و آسایش» باشند. این چیزی‌ست که رسانه‌های غربی و پیروانشان در داخل لبنان تبلیغ می‌کنند: “که تمام مشکلات لبنان از حزب‌الله است، و اگر حزب‌الله از میان برود، لبنان تبدیل به «قبرس جنوبی» یا جزیره‌ای توریستی در اقیانوس اطلس خواهد شد.”

 اما تجربه گذشته نشان می‌دهد؛ اگر سلاح حزب‌الله گرفته شود، تبدیل به طعمه‌ای آسان خواهد شد و بستر شیعی آن در امان نخواهد ماند. اسرائیل از زمین و هوا یورش خواهد کرد تا حزب را ریشه کن کند و جنوب لبنان دقیقا به «غزه‌ای دیگر » بلکه بدتر تبدیل خواهد شد.

 برنامه اسرائیل چیست؟

کوتاه سخن، هدف از خلع سلاح حزب‌الله، تبدیل آن طعمه‌ای بی‌حرکت است تا اسرائیل هر آن چه بخواهد با آن بکند. نمونه زنده آن، حمله نیروهای احمد الشرع به ساحل سوریه و جنایاتی‌ست که مرتکب شدند. آن چه در جنوب رخ می‌دهد، صرفا نوعی دست گرمی ساده است. هدف نهایی، ادامه تخریب سازمان‌یافته‌ای‌ست که با جنگ آغاز شد و پس از خلع سلاح ادامه خواهد یافت و همه، از خانه‌ها، زنان، کودکان نابود خواهند شد و شاید کار به کوچ اجباری و اسکان مزدوران آنتوان لحد بکشد که امروز در اسرائیل زندگی می‌کنند و طبق این برنامه، در خانه‌های حزب‌الله در ضاحیه و مناطق دیگر ساکن خواهند شد. تا از تکرار تجربه مقاومت درون طایفه شیعه جلوگیری شود.

خیال نکنید که من خیالپردازی می‌کنم، دست اسرائیل باز باشد، با خیال راحت این اقدامات را انجام خواهد داد. گو آن که این جنایات، راه‌حل نهایی نیست، چون بذرهای مقاومت جدیدی زاده خواهد شد، سپس جنگ خیابانی، سپس حمله به مزدوران و در نهایت جنگ داخلی‌ای خونین با انگیزه انتقام، خواهی نخواهی آغاز خواهد شد.

سرنوشت دولت جدید لبنان

دولت لبنان مسئولیتی سنگین دارد: این که در صورت وقوع فاجعه، خود را از هرگونه همدستی مبرا کند. اگر کار به «صبرا و شاتیلا جدید» برسد، دولت و رئیس آن و حکومت و رهبرانش، در صف اول متهمان به همدستی و زمینه سازی برای تجاوز خواهند بود. تاریخ، آن‌ها را در کنار اشغالگران ثبت خواهد کرد و ننگ تا ابد دامن‌گیرشان خواهد شد.

 این نخستین وظیفه دولت است: محافظت از خود در برابر چنین سرنوشتی.

 چه باید کرد؟

  دولت لبنان و رئیس‌جمهور آن باید:

  1. به‌طور رسمی از مقاومت بابت خدماتش به لبنان تشکر کنند. خودداری از حضور در مراسم شهدای مقاومت، رفتاری کودکانه و غیرحرفه‌ای بود.
  2. بدون اجازه دخالت هیچ طرف خارجی، با مقاومت درباره آینده‌اش در لبنان مذاکره کنند.
  3. مذاکرات باید بر اساس ادغام مقاومت در ارتش باشد، نه خلع سلاح آن به‌دست ارتش. چون این کار شکاف بزرگی ایجاد می‌کند و ممکن است به جنگ داخلی خونینی منجر شود که در آن ارتش هدف مقاومت قرار گیرد، به‌عنوان «عاملی» که در خلع سلاح و قتل نیروهای مقاومت به‌دست اشغالگر مشارکت داشته است.
  4. درک کنند که برنامه اسرائیل، ریشه‌کن کردن کامل مقاومت است، نه فقط در قالب یک نهاد سیاسی.

 ضاحیه و جنوب لبنان در معرض تبدیل شدن به «غزه دوم» هستند. ترس از جنگ نباید لبنان را ضعیف کند. ارتش باید به نیرویی کوبنده تبدیل شود که از مرزها و جامعه محافظت کند، نه اینکه در برابر هر تجاوز اسرائیلی، نخستین کسی باشد که راه فرار را در پیش می‌گیرد. حضور مقاومت کارآزموده در صفوف ارتش، آن را بسیار نیرومندتر خواهد کرد.

 هیچ‌کس نمی‌تواند طایفه شیعه را محو کند یا آن را زیر پای دیگر طوایف قرار دهد، همان‌طور که برخی آرزو می‌کنند و اگر چنین شود، دیری نخواهد پایید که انفجاری عظیم در جنوب رخ دهد و جنگ داخلی فراگیری را شعله‌ور سازد، به‌ویژه اگر فرهنگ خائن‌سازی غالب شود.

 اسرائیل دشمن لبنان است، به دلایل متعدد:

 اگر لبنان باز شکوفا و تبدیل به «پاریس خاورمیانه» شود، اقتصاد ورشکسته اسرائیل که با کمک‌ و صدقۀ این و آن زنده است، آسیب جدی خواهد دید. اقتصاددانان اسرائیلی شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا اندکی استقلال اقتصادی به‌دست آورند و در این کارزار، لبنان نخستین رقیب آن‌ها خواهد بود. روابط در اینجا تابع معادله «برد– باخت» است: اگر لبنان پیروز شود، اسرائیل بازنده است، و بالعکس.

 بله، سیاستمداران اسرائیلی دروغ‌گویی را در همه اشکال‌ و زبان‌ها استادند و ما در خاورمیانه مردمانی ساده‌ایم؛ برایمان تصویری از بهشت در آستانه جهنم ترسیم می‌کنند و ما با پای خودمان به آن می‌پریم.

 امروز، دولت لبنان باید هوشیار و زیرک باشد و بداند که این در، با وجود تزئیناتش، درِ جهنم است و اگر دولت، همانند مراسم شهدای مقاومت، همچنان نقش‌های کودکانه بازی کند، زمینه را برای روزهای سیاه آینده فراهم خواهد کرد؛ روزهایی که انتظارشان چندان طول نخواهد کشید.