• ۲۶ آذر ۱۴۰۴

سهیل رسانه: نگاهی نو، به جهانی کهنه

دروزی‌ها به سوی اسرائیل حرکت می‌کنند، یا چراغ سبز اسرائیل یک طرفه است؟

حیدر سهیلی اصفهانی

 در پی حملات پی در پی رژیم جدید حاکم بر سوریه به منطقه ساحل که به مرگ صدها نفر از غیر نظامیان، اغلب زن و کودک انجامید، شیخ العقل طایفه درووز در این کشور با انتقاد سنگین از حکومت احمد الشرع، گروهش را فرقه‌ای تروریستی خواند که تحت پیگرد جهانی است و پیروی از آن دور از  شان مردم سوریه است.

این یعنی چی؟

 این لحن بسیار تند از رهبر دروزی‌ها، حاوی چند پیام تکان دهنده است که در نوع خود بسیار جالب است:

 اول این که دیدار ولید جنبلاط، با احمد الشرع، در روزهای اول پس از سقوط بشار اسد، به هیچ وجه به نمایندگی از طایفه دروز نبود و اقدامی شخصی به شمار می‌آمد و حتی می‌توان گفت که با توجه ناهماهنگی با شیخ العقل، به نوعی سرکشی می‌تواند تعبیر شود که با توجه به خصومت میان کمال جنبلاط پدر وی و حافظ اسد و اتهام رئیس جمهوری وقت سوریه به قتلش قابل توجیه است.

 دوم نیم نگاه واضحی به حوادث ساحل دارد که در جریان آن، حکومت سلفی‌های حاکم بر دمشق کوشید با روش بسیار سطحی و کودکانه‌ای زهرچشمی از مخالفانش بگیرد و عملا علامت سئوال بزرگی را بر هویت و آیندۀ خود نهاد. شیخ العقل دروزی‌ها مشخصا این سئوال را مطرح کرد که آیا این رویداد برای علوی‌ها، پیش‌درآمد رویداد مشابه دیگری برای دروزی‌ها یا جریان‌های مشابه دیگر نخواهد بود؟

 اتفاقات ساحل سوریه، احمد الشرع را واداشت با شتاب، پیش نویش قانون اساسی خاصی را برای سوریه تهیه و ضرب الأجل سه سالۀ قبلی‌اش را بازپس بگیرد. پیش نویسی که احتمالا کپی قانون اساسی ترکیه به زبان عربی است. حوادث ساحل باعث شد این رویداد که قاعدتا باید مهم تلقی شود، با برخورد سرد مردم سوریه رو به رو شود. چون همه می‌دانستند چگونه «چیزی» است.

اما سومین نکته که با اگر و اماهای زیادی رو به روست، تهوری است که شیخ العقل از خود نشان داد. طوایف علوی و دروز و طوایف مشابه، اصولا با محافظه‌کاری خاصی اقدام می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که رفتارشان هزینه‌ای روی دست طایفۀ آن‌ها بگذارد. اما او نه تنها به این «تقیه» تن نداد، بلکه حکومت دمشق را با تندترین کلمات در معرض حملاتش قرار داد.

دروزی‌ها و اسرائیل

 اعزام یک هیات صد نفری از شیوخ دروز سوریه به اسرائیل که ظاهرا جنبۀ دید و بازدید با عموزادگان دروزی در جولان دارد، با واکنش تندی در میان محافل طرف مقابل رو به رو شده است که نشان می‌دهد، اتفاقاتی در حال روی دادن است. این حرکت تفسیری واضح برای حمایت‌های نتانیاهو از دروزی‌های سوریه و ایفای نقش پشتیبان بزرگ برای آن‌هاست. کاری به تعارفات نداریم.

حوادث ساحل هم نشان داد که سلفی‌ها بسیار ترسیده بودند. در جریان یک نیمچه قیامی شبیه این در افغانستان از طرف نیروهای تاجیک، طالبان تازه به قدرت رسیده در کابل، با خویشتن‌داری بیشتری اوضاع را مهار کرد و این خود نشانی از چیرگی‌اش بر اوضاع بود، اما واکنش ددمنشانۀ سلفی‌های دمشق در ساحل، حاکی از آن بود که این پرسش همواره دل و جان آن‌ها را می‌خورد که آیا روزی سرانجام با نیروهای آموزش دیدۀ ارتش سابق سوریه رو به رو خواهد شد، بدون آن که بتوانند با کیسه‌های پول آن‌ها را اغفال کنند و آن‌ها با انگیزۀ کامل برای جنگ، عرصه را بر سلفی‌های دمشق تنگ و تار کند؟

واکنش احمد الشرع، دادن امتیازات فراوانی به کردها بود. چون هر انفجاری در ساحل و جنوب، اگر با پاسخ کردها رو به رو شود، عملا به معنی جنگ داخلی است. نحوۀ به قدرت رسیدن جریان‌ سلفی در دمشق، به هیچ وجه محکی برای قدرت این جریان نیست. این جریان عملا با خالی کردن کیسه‌های سعودی و قطری اسکناس‌، روی سر نظامیان سوری و نه نبرد تن به تن با آن‌ها به قدرت رسید و اگر ناگهان با انفجار اوضاع رو به رو شود، ممکن است با وضعیت بسیار دشواری شبیه به حمام خون رو به رو شود.

تاکید بر سومین نکتۀ بحث ما، بسیار مهم است و آن این که آیا واکنش شیخ العقل دروزی‌ها را صرفا باید در نوعی از خود گذشتگی و ایمانش جستجو کرد، یا این که طایفۀ دروز در حال تجربۀ شرایط تازه‌ای است که می‌تواند به تجزیۀ سوریه یا دست کم، زد و بندهای پشت پرده‌ای با قدرتی خارجی بینجامد.

 می‌دانیم که دروزی‌های ارتفاعات اشغالی جولان، آن طور که حکومت سابق سوریه وانمود می‌کرد، بنای ناسازگاری با اسرائیل را نگذاشته بودند و در طول سالیان دراز استقلال از پیوندهای خود با سوریه، به سان دستمایه‌ای برای گرفتن امتیازات فراوان از رژیم اشغالگر بهره می‌گرفتند؛ اکنون اغلب در کنار شناسنامه‌های سوری خود، شناسنامه‌های اسرائیلی هم دارند و اشغالگران، در مقایسه با کرانۀ باختری، کمتر در صدد ساختن مهاجرنشین‌هایی برای مهاجران یهودی در جولان بوده‌اند.

در ارتش اسرائیل نیروهای دروز کم نیستند و فلسطینی‌ها، آن‌ها را متهم می‌کنند که در سرکوبشان، حتی از خود اشغالگران هم دست و دلبازی بیشتری نشان می‌دهند. نیروهای آزادشدۀ حماس و فلسطینی، شکنجه‌گران دروزی ارتش اسرائیل را بی‌رحم‌تر از شکنجه‌گران یهودی می‌دانند. به طور کلی، تسلیم به وضع موجود و تعریف زندگی تازه‌ای، به سان اقلیتی نازپرورده در کنار مهاجران یهودی، در طول سالیان گذشته، همواره واقعیتی در حیات دروزی‌ها در سایۀ اشغال بود. گو آن که آن‌ها به شکل طبیعی متحد علوی‌ها بودند و وجود حکومتی علوی در دمشق، آن‌ها را وا می‌داشت که به هر نحو، جانب حکومت وقت سوریه را هم نگه دارند.

حالا دیگر خبری از حکومت علوی سوریه نیست، بلکه برعکس، حاکمان سوریه، همان سلفی‌هایی هستند که برای واجب شدن بهشت بر خود، سعی می‌کردند تا می‌توانند از «شیعیان» طبق تعریف وسیعشان بکشند که شامل علوی‌ها و دروز هم می‌شود.

حوادث ساحل، به دروزی‌ها این چراغ سبز را نشان داده است که با بهانۀ تازۀ سنگین و رنگینی به اسرائیل نزدیک شوند و در عین حال، هویت سوری خود را هم به سان «کرشمه‌ای» بر ابروان پرپشتشان بیندازند، هم برای روز مبادا و هم به سان لفافۀ زر ورق تبلیغاتی درخشانی در عرصۀ دنیای عرب.  

کردهای سوریه و پیوند زورکی

 اگر به این سناریو خوب نگاه کنیم، حتی ممکن است در تعیین برندۀ نهایی حوادث ساحل سر در گم شویم. چون احمد الشرع این طور زود هنگام، مرتکب حماقتی شده است که باید هزینۀ آن را برای سالیان متمادی بپردازد. البته اگر به لطف ترکیه، این سال‌های متمادی وجود خارجی داشته باشد.

دادن امتیاز به کردها، ظاهرا چندان هم با هماهنگی ترکیه نبوده است، چون ترک‌ها سراسیمه هیاتی به دمشق فرستاده‌اند که «دیگه چه غلطی کردی؟» بدون تعارف، کردها بی دادن امتیاز، کلی امتیاز گرفته‌اند و حتی قشون آموزش دیدۀ خود را به دست تفنگداران آمریکایی، در داخل ارتش نوزادۀ سوریه کاشته‌اند؛ تعدادی نیروی آموزش دیده را تصور کنید، در کنار مشتی «شیخ پشم الدین» که به دست «ینچری‌های ترک» آموزش سرپایی دیده‌اند و «گلریزان سعودی و قطری» اصلا اجازه نداد که بفهمیم «چقدر بلدند».

در طول سالیان گذشته، نیروهای کرد موسوم به «قسد» همواره با این پشمینه‌پوشان سلفی جنگیده‌اند و حالا قرار است روی کاغذ، یگان‌های ارتش واحدی را تشکیل دهند. جالب‌ترین اتفاق در تشکیل چنین ارتشی آن است که تنها انگیزۀ اتحاد دو طرف، کینۀ کهنۀ تاریخی بین دو طرف است و از آن جالب‌تر این که بزرگترین دشمن هر کدام از دو طرف تشکیل دهندۀ این ارتش، طرف مقابل است. من عادت دارم در چنین مواقعی بگویم: “این فیلم زیادی هندی شده!”

من دقیقا هنوز نفهمیده‌ام که کردها قرار است از کجایشان به این سوریۀ جدید پیوند بخورند؟

پس نگرانی آنکارا که این طور سراسیمه وزیر امور خارجۀ خود را به دمشق فرستاده است، بی‌جهت نیست. ترکیه زنی را به عقد خود درآورده که شوهر دارد و اگر از آن شوی قبلی هم دل خوشی ندارد، دست کم از این یکی هم که به او تحمیل شده است، اصلا خوشش نمی‌آید و به زور دگنک مجبور است لبخندی بر لب بنشاند.

سناریوی پیش رو

علوی‌ها فعلا سرکوب شد‌ه‌اند، اما همه از زمینه و امکانات نظامی آن‌ها مطلعند و اکنون آکنده از کینه و نفرت، فقط به روزی فکر می‌کنند که انتقام خونینی از سلفی‌ها بگیرند. انتقامی که حتی از تصورش مو بر تن راست می‌شود.

کردها، هر آن چه به دست آورده‌اند، در دست نگه می‌دارند و یگان‌های تا بن دندان مسلحی را هم درون ارتش جدید سوریه کاشته‌اند که در روز مبادا، فقط خدا می‌داند چها خواهند کرد.

دروزی‌ها، گام به گام به سوی اتحاد با جولان حرکت می‌کنند و هیچ کدامشان هم اسم این اتحاد را اتحاد با اسرائیل نمی‌گذارند. از آن سو، ولید جنبلاط رهبر دروزی‌های لبنان که روزگاری به واسطۀ بشیر جمیل به یک قدمی اتحاد با اسرائیل رسیده بود، حالا هم می‌تواند به اسرائیل پشت کند و  هم زیر بار این نرود که «پشتش به اسرائیل» است.  

این صورت حسابِ هزینه‌هایی است که احمد الشرع در منطقۀ ساحل پرداخته است.

وقتی به نظامی که ساخته‌ است نگاه می‌کنم، بی‌اختیار یاد این شعر قدیمی خودمان می‌افتم:

 “شیر بی‌یال و دم و اشکم که دید، این چنین شیری خدا کی آفرید؟”